
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۷۶
۱
بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم
دل جنیبت کش و جان غاشیهدارش سازم
۲
خواهم این سینه پر از جوهر جانهای نفیس
که به دامان وفا کرده نثارش سازم
۳
نفس گرم نگر فیض اثر بین که اگر
بگمارم به خزان رشک بهارش سازم
۴
کیست بدخواه تو ای همت پاکان با تو
که به یک آه سحر بهر تو کارش سازم
۵
باغبان چمن حسن توام گو دگران
گل نچینند که من با خس و خارش سازم
۶
وحشی این دل که عزیزست به هر جا که رود
چندش آرم به سر کویی و خوارش سازم
تصاویر و صوت

نظرات