
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۷۹
۱
آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم
نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قدیم
۲
آمدم من به سر گریهٔ خود به که تو نیز
بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم
۳
به وفای تو که تا روز قیامت باقیست
عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم
۴
نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد
من و پروردن آن نخل برومند قدیم
۵
بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد
برسان بندگی ما به خداوند قدیم
۶
خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز
که گشایم سر راز و گلهای چند قدیم
۷
وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو
پندگویان قدیمی به سر پند قدیم
نظرات
احمد
محسن کلالی