وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۷۹

۱

آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم

نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قدیم

۲

آمدم من به سر گریهٔ خود به که تو نیز

بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم

۳

به وفای تو که تا روز قیامت باقیست

عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم

۴

نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد

من و پروردن آن نخل برومند قدیم

۵

بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد

برسان بندگی ما به خداوند قدیم

۶

خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز

که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم

۷

وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو

پندگویان قدیمی به سر پند قدیم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۰۵ - ۰۳:۵۲:۱۳
عجب شاهکاری خلق کردی وحشی...این روزا جای خالیت کاملا حس میشه
user_image
محسن کلالی
۱۳۹۸/۰۶/۰۴ - ۰۳:۲۵:۳۳
شاعر چه چیزی را به نخل تشبیه کرده؟