
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۸۰
۱
میتوانم که لب از آب خضر تر نکنم
میرم از تشنگی و چشم به کوثر نکنم
۲
شوق یوسف اگرم ثانی یعقوب کند
دارم آن تاب کز او دیده منور نکنم
۳
آن قوی حوصله بازم که اگر حسرت صید
چنگ در جان زندم میل کبوتر نکنم
۴
دارم آن صبر که با چاشنی ذوق مگس
بر لب تنگ شکر دست به شکر نکنم
۵
در جنت بگشا بر رخم ای خازن خلد
که دماغ از گل باغ تو معطر نکنم
۶
حلهٔ نور اگرم حور به اکراه دهد
پیشش اندازم و نستانم و در بر نکنم
۷
وحشی آزردگیی داری و از من داری
من چه کردم که غلط بود که دیگر نکنم
تصاویر و صوت


نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مهسا