
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۹۷
۱
چون طفل اشک پرده در راز نیستم
از من مپوش راز که غماز نیستم
۲
در انتظار اینکه مگر خواندم شبی
یک شب نشد که گوش بر آواز نیستم
۳
بیخود مرا حکایت او چیست بر زبان
گر در خیال آن بت طناز نیستم
۴
در بزم عشق نرد مرادی نمیزدم
زانرو که چون رقیب دغا باز نیستم
۵
گر ترک خانمان نکنم از برای تو
وحشی رند خانه برانداز نیستم
نظرات