
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۹۸
۱
در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم
اگر خود را نمیکشتم بسی آزار میدیدم
۲
چه بودی گر من بیمار چندان زنده میبودم
که او را بر سر بالین خود یکبار میدیدم
۳
به من لطفی نداری ورنه میکردی سد آزارم
که میماندم بسی تا من ترا بسیار میدیدم
۴
به مجلس کاش از من غیر میشد آنقدر غافل
که یک ره بر مراد خویش روی یار میدیدم
۵
عجب گر زنده ماند شمعشان تا صبحدم وحشی
که امشب ز آتش دل کار او دشوار میدیدم
تصاویر و صوت



نظرات
افشین