
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۰۸
۱
چهها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
۲
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم
۳
مگو وقتی دل صد پارهای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم
۴
ز سر بگذشت آب دیدهاش از سر گذشت من
به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم
۵
ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم
به او اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم
تصاویر و صوت



نظرات
ایمان
علیرضا
بابک چندم
بابک چندم
بابک چندم
کیانوش پدرود
Oveis
نەمام
سُنباد