وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۲۹

۱

رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من

کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من

۲

طایری بودم من و غوغای بال افشانیی

چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من

۳

بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت

ورنه کس هرگز نمی‌رنجیده از افعال من

۴

گشته‌ام آواره سد منزل ز ملک عافیت

می‌دواند همچنان بخت بد از دنبال من

۵

ساده رو وحشی که می‌خواهد به عرض او رسید

آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
bisaye
۱۳۹۷/۰۸/۲۸ - ۰۴:۱۵:۲۰
بی نظیر ، شرح حال تمام احوال اینگونه ام
user_image
رضا
۱۳۹۸/۰۴/۲۶ - ۰۵:۵۰:۵۸
عالیه، واقعا یک بیت شعر پیامی رو منتقل میکنه که برا گفتنش باید چند دقیقه حرف میزدی
user_image
مرتضی
۱۳۹۸/۰۶/۰۸ - ۰۵:۲۴:۰۰
سد منزل اشتباهه فکر کنم باید باشه صد منزل