
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۵
۱
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
۲
چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل
کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست
۳
دوش در مجلس به بوی زلف او آهی زدم
آتشی افتاد در مجمر که دود از عود خاست
۴
از سرود درد من در بزم او افتاد شور
نی ز درد من بنالید و فغان از رود خاست
۵
گرچه وحشی خاک شد بنشست همچون گردباد
از زمین دیگر به عزم کعبهٔ مقصود خاست
نظرات
سعید
تور تایلند
abn
امیر عطا
رسول