
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۵۰
۱
یک بار نباشد که نیازردهام از تو
در حیرتم از خود که چه خوش کردهام از تو
۲
خواهم که حریفی چو تو خوبت بچشاند
ته ماندهٔ این رطل که من خوردهام از تو
۳
این میوه که آلوده به زهرم لب و دندان
نوباوهٔ شاخیست که پروردهام از تو
۴
سد پردهٔ خون گشت بر عقدهٔ غم خشک
دل مردهتر از غنچهٔ پژمردهام از تو
۵
چون وحشی اگر عمر بود بر تو فشاندم
جانی که به نزدیک لب آوردهام از تو
تصاویر و صوت




نظرات
مرداد