
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۵۷
۱
میروم نزدیک و حال خویش میگویم به او
آنچه پنهان داشتم زین پیش میگویم به او
۲
گشتهام خاموش و پندارد که دارم راحتی
چند حرفی از درون ریش میگویم به او
۳
غافل است او از من و دردم شود هر روز بیش
اندکی زین درد بیش از پیش میگویم به او
۴
غمزهات خونریز دل دربند لعل نوشخند
دل نمیداند جفای خویش میگویم به او
۵
گرچه وحشی دل ازو بر کند میرنجد به جان
گر بد آن دلبر بدکیش میگویم به او
تصاویر و صوت

نظرات