
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۶۲
۱
خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده
نشان اینچنین بختی کجا یابم نشانم ده
۲
نثاری خواهم ای جان آفرین شایستهٔ پایش
پر از نقد وفا و مهر یک گنجینه جانم ده
۳
سخن بسیار و فرصت کم خدایا وصل چون دادی
نمیبخشی اگر طول زمان طی لسانم ده
۴
سگ خواری کش عشقم به گردن طوق خرسندی
اگر خوان امیدی گستری یک استخوانم ده
۵
من و آزردگی از عشق و عشق چون تویی حاشا
گرت باور نمیداری به دست امتحانم ده
۶
من آن خمخانه پردازم که بدمستی نمیدانم
الا ای ساقی دوران می از رطل گرانم ده
۷
یکی طومار در دست و در او احوال من وحشی
اگر فرصت شود گاهی به یار نکته دانم ده
نظرات
نوشین جودزاده