وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۶۶

۱

لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه

ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه

۲

ای معلم ، ای خدا ناترس، ای بیدادگر

من گرفتم دارد او همسنگ حسن خود گناه

۳

کرد رویت سد نگاه جان فزا ازبهر عذر

خونبهای سد هزاران چون تو ناکس هر نگاه

۴

باد دستت خشک همچون خامهٔ آن ماهرو

باد رخسارت سیه چون مشق آن تابنده ماه

۵

جان من معذور فرما، من نبودم با خبر

زندگی را ورنه من می‌ساختم بر وی تباه

۶

این زمان هم غم مخور دارم برای کشتنش

همچو وحشی تیر آه جان گداز عمر کاه

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
احمد
۱۳۹۵/۰۱/۲۴ - ۰۰:۲۷:۱۰
این غزل ارزش این رو داره که هرساله در روز معلم خونده بشه