وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۷

۱

در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است

بر حذر باش در این راه که سر در خطر است

۲

پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف

تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است

۳

چه کنم با دل خودکام بلا دوست که او

میرود بیشتر آنجا که بلا بی‌سپر است

۴

شمع سرگرم به تاج سرخویش است چرا

با چنین زندگیی کز سر شب تا سحر است

۵

چند گویند به وحشی که نهان کن غم خویش

از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است

تصاویر و صوت

دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی به کوشش ایرج افشار - وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی - تصویر ۱۵۷
دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۵۳
دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۳۳

نظرات

user_image
سیامک عزیز
۱۳۹۴/۰۸/۲۶ - ۰۴:۵۳:۰۱
وحشی بافقی شاعر عاشقشاعری که بیشتر باید خوانده شوداین شعر او شاهکار بودبه دل من نشستسپاس از سایت خوب گنجور
user_image
محمد
۱۳۹۶/۰۴/۳۱ - ۰۵:۳۷:۱۳
واقعا زیبا و قشنگ
user_image
نوید
۱۳۹۶/۰۵/۲۵ - ۰۶:۲۱:۱۱
در این شعر اونجایی که میگه "شمع سرگرم به تاج سر خویش است چرا" منظورش چیه دقیقا؟ میخواد بگه که اهمیت تو مثل اهمیت سر بر کالبد تن هستش ؟ممنونم
user_image
aysham
۱۳۹۷/۰۲/۲۶ - ۰۶:۰۸:۴۹
بسیار زیبا و عالی