وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۷۰

۱

در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه

به من کم می‌کنی لطفی که داری این زمان یا نه

۲

گمان دارند خلقی کز تو خواریها کشم آخر

عزیز من یقین خواهد شد آخر این گمان یا نه

۳

سخن باشد بسی کز غیر باید داشت پوشیده

نمی‌دانم که شد حرف منت خاطرنشان یا نه

۴

بود هر آستانی را سگی ای من سگ کویت

تو می‌خواهی که من باشم سگ این آستان یا نه

۵

نهانی چند حرفی با تو از احوال خود دارم

در این اندیشه‌ام کز غیر می‌ماند نهان یا نه

۶

اگر زینسان تماشای جمال او کنی وحشی

تماشا کن که خواهی گشت رسوای جهان یا نه

تصاویر و صوت

دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۱۸۱
دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۲۸۶
دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۱۴۶
دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی به کوشش ایرج افشار - وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی - تصویر ۱۶۳

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۱/۱۶ - ۰۹:۰۵:۱۷
عشق میسوزونه آدمو... غرور رو از ریشه در میاره...تا اونجایی که عاشق به معشوقش میگه.. . بود هر آستانی را سگی ای من سگ کویت...خداحافظ دنیا...
user_image
پوریا
۱۳۹۵/۱۰/۰۱ - ۱۳:۴۹:۰۴
قطعا منظور جناب وحشی عشق زمینی نبودهو میشه فهمید که مخاطب عشق زمینی نیستو این غزلکاملا یک غزل آئینی هستش