وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۷۴

۱

شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کرده‌ای

جانم گرفته در میان عشق هجوم آورده ای

۲

ای صید کش صیاد من تاب کمندت بازده

تا چند دست و پا زند صید گلو افشرده‌ای

۳

ای عقل برچین این دکان از چار سوی عافیت

کامد به بد مستی برون رطل پیایی خورده‌ای

۴

چون معدن الماس شد از عمزهٔ تو سینه‌ام

رحمی که پهلو می‌نهد آنجا دل آزرده‌ای

۵

ای غیر ،دل داری تو هم اما دلت را نور کو

در هر مزار افتاده است اینسان چراغ مرده‌ای

۶

گو مرغ آبی ره بتاب از ما سمندر مشربان

یعنی به آتش در شدن ناید ز هر افسرده‌ای

۷

وحشی چه معنیها که تو کردی به این صورت عیان

تا ره به این معنی برد کو پی به معنی برده‌ای

تصاویر و صوت

دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی به کوشش ایرج افشار - وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی - تصویر ۱۶۳

نظرات