
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۷۵
۱
خواهد دگر به دامگهی بال بستهای
مرغ قفس شکستهای از دام جَستهای
۲
صیاد کیست تا نگذارد ز هستیش
غیر از سر بریده و بال شکستهای
۳
صیدی ستاده باز که بندد گلوی جان
در گردنش هنوز کمند گسستهای
۴
کو جرگهای که باز نماند نشان از او
جز جان زخم خوردهٔ خونابه بستهای
۵
قیدیست قیدِ عشق که ذوقش کسی که یافت
هرگز طلب نکرد دل باز رستهای
۶
عشرت در آن سر است که آید برون از او
هر بامداد چهره به خونابه شستهای
۷
وحشی خموش باش که آتش زبان نشد
الا دلی چو شعله بر آتش نشستهای
تصاویر و صوت


نظرات