
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۸۲
۱
چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی
غم بر نتابد بیش ازین باید تن فرمودگی
۲
نی نالهای نزدیک لب نی گریهای در دل گره
یارب نصیب من مکن اینست اگر آسودگی
۳
گفتی به عشق دیگری آلودهای تهمت مکن
حاشا معاذالله کجا عشق من و آلودگی
۴
رفت آن سوار تندرو ماند این سگ دنبالهدو
بشتاب ای پای طلب یارب مبادت سودگی
تصاویر و صوت


نظرات
رضاt