وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۹

۱

تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است

یک منزل از آن بادیهٔ عشق مجاز است

۲

در عشق اگر بادیه‌ای چند کنی طی

بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است

۳

سد بلعجبی هست همه لازمه عشق

از جمله یکی قصهٔ محمود و ایاز است

۴

عشق است که سر در قدم ناز نهاده

حسن است که می‌گردد و جویای نیاز است

۵

این زاغ عجب چیست که کبک دریش را

رنگینی منقار ز خون دل باز است

۶

این مهرهٔ مومی که دل ماست چه تابد

با برق جنون کاتش یاقوت گداز است

۷

وحشی تو برون مانده‌ای از سعی کم خویش

ورنه در مقصود به روی همه باز است

تصاویر و صوت

دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی به کوشش ایرج افشار - وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی - تصویر ۱۱۰

نظرات