وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۹۴

۱

از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی

من چه کردم کاینچنین بی‌اعتبارم می‌کنی

۲

روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو

گر بگویم گریه‌ها بر روزگارم می‌کنی

۳

گر نمی‌آیم به سوی بزمت از شرمندگیست

زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم می‌کنی

۴

گر بدانی حال من گریان شوی بی‌اختیار

ای که منع گریه بی‌اختیارم می‌کنی

۵

گفته‌ای تدبیر کارت می‌کنم وحشی منال

رفت کار از دست کی تدبیر کارم می‌کنی

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۲۹۱

نظرات

user_image
محسن
۱۳۹۱/۱۲/۱۷ - ۲۳:۱۰:۳۰
محسن چاوشی به بهترین روش دو تا غزل رو کنار هم گذاشت...
user_image
محمدرضا محمدی کیا
۱۳۹۲/۰۱/۰۴ - ۰۵:۱۷:۰۳
دورد بر چاوشی کبیر...
user_image
ارسلان
۱۳۹۳/۱۲/۱۰ - ۱۲:۳۷:۳۵
شمس الخق تو که هستی؟
user_image
Farid
۱۳۹۵/۱۱/۱۵ - ۱۸:۲۷:۴۲
روزگاری آنچه با من کرد استغنای توگر بگویم گریه‌ها بر روزگارم می‌کنی یعنی‌ چه?
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۱۱/۱۶ - ۱۳:۱۵:۴۰
یعنی:آنچه روزگاری استغنای تو با من کردگر بگویم بر روزگارم گریه ها میکنیآسان بود، نه؟تنها کافیست واژگان را در جای اصلی نثر وار خود بگذارید. اگر بگویم در آن روزگاران بی نیازی (بی رغبتی) تو نسبت به من با من چه کرد بر حال و روزم گریه ها میکنی.
user_image
مسعود
۱۳۹۶/۰۹/۱۹ - ۰۱:۵۷:۱۶
وحشی بافقی عجب صبری داشتی......
user_image
بهار ف
۱۳۹۷/۰۶/۰۴ - ۰۳:۲۶:۴۳
چقدر این غزل پر از سوز و درده... وحشی غمی که در دلش هنگام سرودن این غزل بوده را کاملا به خواننده منتقل میکند.. حتی دردی پیچید در قلبم با خواندن این ابیات