
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۹۴
۱
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی
۲
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی
۳
گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست
زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
۴
گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار
ای که منع گریه بیاختیارم میکنی
۵
گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال
رفت کار از دست کی تدبیر کارم میکنی
تصاویر و صوت

نظرات
محسن
محمدرضا محمدی کیا
ارسلان
Farid
روفیا
مسعود
بهار ف