
وحشی بافقی
شمارهٔ ۵۶
۱
از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست
زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست
۲
پیش ازین با ما دلی زآیینه بودش صافتر
آهی از ما سر زدست و این کدورتها شدست
۳
چشم من گستاخ بین، آن خوی نازک زودرنج
تا نگاهم آن طرف افتاده صحبتها شدست
۴
بر سر این کین همه خواری چرا باید کشید
با دل بیدرد خود ما را خصومتها شدست
۵
زین طرف وحشی یکی سد گشته پیوند امید
گرچه زان جانب به کلی قطع نسبتها شدست
تصاویر و صوت



نظرات