
وحشی بافقی
شمارهٔ ۶۳
۱
خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست
یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست
۲
بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو
آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست
۳
جایی که بود خاک به سد عزت سرمه
بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست
۴
با خاک من آمیخته خونابهٔ حسرت
زین آب سرشتند مرا ، طینتم اینست
۵
میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست
با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم اینست
۶
وحشی نرود از در جانان به سد آزار
در اصل چنین آمدهام ، خصلتم اینست
نظرات
م. فرامرزی
کسرا
سارای سارای