وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۷۵

۱

قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست

مرد صاحب درد، درد مرد، می‌داند که چیست

۲

هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما

حال تنها گرد، تنها گرد، می‌داند که چیست

۳

رنج آنهایی که تخم آرزویی کشته‌اند

آنکه نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست

۴

آتش سردی که بگدازد درون سنگ را

هرکرا بودست آه سرد، می‌داندکه چیست

۵

بازی عشقست کاینجا عاقلان در شش درند

عقل کی منصوبهٔ این نرد می‌داند که چیست

۶

قطره‌ای از بادهٔ عشقست صد دریای زهر

هر که یک پیمانه زین می خورد، می‌داند که چیست

۷

وحشی آنکس را که خونی چند رفت از راه چشم

علت آثار روی زرد می‌داند که چیست

تصاویر و صوت

دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۶۷
دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۴۴

نظرات

user_image
شیوا
۱۳۹۲/۰۹/۰۵ - ۰۴:۱۳:۰۰
سلام.میشه لطفا کسی بیت 5 رو برای من توضیح بده؟؟؟
user_image
منوچهر تقوی بیات
۱۳۹۳/۰۸/۱۶ - ۱۵:۴۹:۵۸
شیوا خانم با احتراممنصوبه یعنی آرایش و چیدن بازی نرد و شطرنج// می گوید عاقلان در این بازی بیچاره مانده اند چون عقل نمی داند چگونه از عهده ی این بازی برآید منوچهر تقوی بیات
user_image
شیوا
۱۳۹۴/۰۶/۱۱ - ۰۷:۰۶:۵۷
سلام.ممنون میشم اگه بیت شش رو هم برام کسی توضیح بده. سد دریای زهر؟؟
user_image
بیسواد
۱۳۹۴/۰۶/۱۱ - ۰۸:۱۰:۰۲
نگران مباش شیوا، به زودی بابک با استفاده از منابع دانشگاهای غربی نه شما جواب خواهد داد که این سد همان صد خودمان است
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۶/۱۱ - ۰۹:۴۶:۱۸
بیسواد جان،کمی هم از خود مایه بگذار قربان قدت، آنگاه دیگر احتیاج به منابع دانشگاههای ( البته با دو ه) غربی و یا شرقی نباشد.سد هم "به گمانم" با تشدید خوشایندتر باشد تا صد خودتان. نقطه زیر را هم زبر کردی.اما واقعاً چه زیبا سروده:هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما...هر که یک پیمانه زین می خورد، می داند که چیست...به به
user_image
بیسواد
۱۳۹۴/۰۶/۱۱ - ۱۲:۰۱:۲۴
ببخشید بابک جان ، روی سخنم با آن بابک دیگربود دامت افاضا ته که کیهان شناس است و جامع جمیع علوم و کمالات و.....،، لطفا به دل نگیرید،
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۶/۱۳ - ۱۰:۰۰:۱۹
بیسواد عزیز و گرانقدر،بیانگر را وِلش (وِل کن)، محتوی را بچسب.جایی خوانده بودم که چسبندگی از خصوصیات ذهن باشد، حال می بینم که این چسبندگی ذهنی در شما نسبت به بنده حاد گشته.شرط احتیاط می باید اختیار شود که مطمئن گردی مزمن نشود، چرا که تواند به روان پریشی کشد (حال یا در خود و یا در این حقیر!)چه خوش فرمود شیخ اجل:نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتمهم از آدمی شنیدم بیان آدمیت
user_image
بیسواد
۱۳۹۴/۰۶/۱۳ - ۱۴:۳۲:۳۹
بابک جان،بیان نارسا محتوارا به مخاطب نمی رساند، و شاید از همین روست که تا کنون محتوایی از جمله در همین متن مبارک ندیده ام.،نگران من نباشیداز سن روانپریشی ام گذشته در آستانه جنون پیری ام اما فراموش نکرده ام که:هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت. و نه شنیدم.
user_image
فریبا نصیرآبادی
۱۳۹۵/۰۶/۲۹ - ۰۴:۰۴:۱۱
بسیار زیبا
user_image
خراباتی آتش
۱۳۹۶/۰۹/۲۲ - ۰۸:۵۳:۵۵
به زعم بنده ی حقیر وزن مصراع دوم از بیت ششم یک هجای بلند بیش از سایر ابیات دارد،
user_image
بهزاد
۱۳۹۸/۰۳/۳۱ - ۱۳:۰۸:۲۲
در خصوص بیت 5 عرض می شود که منظور حالتی در بازی نرد است که خانه های حریف برای نشستن مهره های سوخته بسته شده و در اصطلاح تخته نرد به آن (شش در حیران) می گویند و باید تا زمان باز شدن خانه حریف برای نشستن مهره سوخته صبر کرد
user_image
پیام
۱۳۹۸/۰۴/۲۲ - ۱۱:۲۹:۱۸
در نسخه‌ی پرویز بابایی بیت ششم به صورت « صد دریای زهر » ذکر شده است.
user_image
ضیا احمدی
۱۴۰۲/۱۲/۰۷ - ۰۲:۲۷:۲۹
هرچند نگارش «سدّ» در مصرع اول بیت ششم را صحیح می‌دانم ولی دیکته‌ی «صد» نیز با مفهوم سایر ابیات چندان مخالفتی ندارد؛ اولی یک قطره‌ای از باده‌ی عشق را مانع دریای زهر ارزیابی می‌کند و دومی بالعکس، آن را معادل صد دریای زهر!... از نظرات دوستان فرهیخته استفاده می‌کنم.  
user_image
آسید کاظم
۱۴۰۳/۰۴/۰۹ - ۱۷:۳۰:۱۵
بیت ششم اشتباه تایپ دارد "صد" درست است نه "سد"