وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۸۸

۱

طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست

گلشنم نزدیک اما رخصت پرواز نیست

۲

در قفس گر ماند بلبل باغ عیشت تازه باد

رونق گلزار از مرغ نواپرداز نیست

۳

دهشتم در سنگلاخ هجر فرماید درنگ

ورنه شوقم جز به راه وصل توسن تاز نیست

۴

صعوهٔ کم زهره‌ام من وین دلیری از کجا

رخصت پروازم اندر صیدگاه باز نیست

۵

میر مجلس راچه بگشاید ز من جز دردسر

زانکه چنگ من به قانون حریفان ساز نیست

۶

آنکه ده من شیشه دارد بار، سود آنگه کند

کو بساط خود نهد جایی که سنگ‌انداز نیست

۷

در بیان حال خود وحشی سخن سربسته گفت

نکته‌دان داند که هر کس محرم این راز نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سید احمد مجاب
۱۳۹۴/۰۲/۱۲ - ۰۴:۴۸:۰۱
آنکه (ده) من شیشه دارد بار، سود آنگه کند . . .