وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۹۳

۱

بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست

گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست

۲

صبر در می‌بندند اما نیستم ایمن ز شوق

خانهٔ پر رخنهٔ کوتاه دیواریم هست

۳

گر شود ناچار و دندان بر جگر باید نهاد

چاره خود کرده‌ام جان جگر خواریم هست

۴

کی گریزم از درت اما ز من غافل مباش

گر توام خواهی که بفروشی خریداریم هست

۵

گرچه ناید بنده‌ای چون من به کار کس ولی

نقش دیوارم ولیکن پای رفتاریم هست

۶

جز در دولتسرای وصل تو هر جا روم

در حسابی هستم و قدری و مقداریم هست

۷

حرمت من گر نداری حرمت عشقم بدار

خود اگر هیچم دل و طبع وفا داریم هست

۸

کوری چشم رقیبان زان گلستان امید

نیست گر دامان پر گل ، چشم پرخاریم هست

۹

وحشی اظهار وفا کردست خون او مریز

ور مدد خواهی به خون ، دست آشنا یاریم هست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کوشکی
۱۴۰۱/۰۲/۰۳ - ۱۵:۴۲:۳۵
در بیت چهارم و پنجم جای مصراع های دوم عوض شده باید اینگونه باشد کی گریزم از درت اما ز من غافل مباش نقش دیوارم ولیکن پای رفتاریم هست   گرچه ناید بندگی من به کار کس ولی گر تو هم خواهی که بفروشی خریداریم هست