
وحشی بافقی
شمارهٔ ۹۹
۱
از عرض نیازم چه بلا بیخبرش داشت
آن ناز نگهدزد که پاس نظرش داشت
۲
فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم
صیاد ز مرغان دگر بستهترش داشت
۳
بلبل گله میکرد ز گل دوش به صد رنگ
گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت
۴
این عشق بلاییست، شنیدی که چهها دید
یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت
۵
بر هر که شنیدم که غضب کرد زمانه
دیدم که به زندان تو بیداد گرش داشت
۶
این طی مکان بین که ز هر جا که برون تاخت
وحشی نگران بود و سر رهگذرش داشت
تصاویر و صوت

نظرات