وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۹۹

۱

از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت

آن ناز نگه‌دزد که پاس نظرش داشت

۲

فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم

صیاد ز مرغان دگر بسته‌ترش داشت

۳

بلبل گله می‌کرد ز گل دوش به صد رنگ

گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت

۴

این عشق بلایی‌ست، شنیدی که چه‌ها دید

یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت

۵

بر هر که شنیدم که غضب کرد زمانه

دیدم که به زندان تو بیداد گرش داشت

۶

این طی مکان بین که ز هر جا که برون تاخت

وحشی نگران بود و سر رهگذرش داشت

تصاویر و صوت

دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۷۶

نظرات