وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۳۲ - سر کل

۱

نشستم دوش در کنجی که سازم

سر کل را به زیر فوطه پنهان

۲

در آن ساعت حکیمی در گذر بود

مرا چون دید زانسان گشت خندان

۳

پریشان حال خود بودم در آن وقت

ز فعل او شدم از سر پریشان

۴

به من گفتا که دارویی مرا هست

کز آن دارو سر کل راست درمان

۵

بیا تا بر سرت پاشم که روید

تو را موی سر از خاصیت آن

۶

کشیدم از جگر آهی و گفتم

مگر نشنیده‌ای حرف بزرگان:

۷

«زمین شوره سنبل بر نیارد

در او تخم و عمل ضایع مگردان»

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمد!
۱۳۹۸/۰۹/۱۰ - ۱۲:۱۰:۵۱
سلامشاعر، بیت آخر رو از مرحوم سعدی تضمین کرده.این بیت رو سعدی در حکایت چهارم از باب اول گلستان (در سیرت پادشاهان) به کار برده. برای خواندن این حکایت بسیار شیرین به این آدرس از سایت گنجور مراجعه کنید: سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴/
user_image
محمد!
۱۳۹۸/۰۹/۱۰ - ۱۲:۱۰:۵۱
سلامشاعر، بیت آخر رو از مرحوم سعدی تضمین کرده.این بیت رو سعدی در حکایت چهارم از باب اول گلستان (در سیرت پادشاهان) به کار برده. برای خواندن این حکایت بسیار شیرین به این آدرس از سایت گنجور مراجعه کنید: سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴/