
وحشی بافقی
شمارهٔ ۶ - وحشی بیخانمان
۱
ای پیش همت تو متاع سرای دهر
بی قدرتر از آنکه توان رایگان فروخت
۲
جایی که کمترین نفرت بار خود گشود
یک جنس خود به مایهٔ سد بحر و کان فروخت
۳
هندوی تو گهی که برون آمد از حجاز
از بهر عشر حاصل هندوستان فروخت
۴
آگه نیی که از پی وجه معاش خویش
هر چیز داشت وحشی بی خانمان فروخت
۵
چیزی که از بلاد عراق آمدش به دست
آورد و در دیار جرون در زمان فروخت
۶
از بهر وجه آب وضو اندر این دیار
سجاده کرد در گرو و طیلسان فروخت
۷
دارد کنون فروختنی آبروی و بس
وان جنس نیست اینکه به هر کس توان فروخت
تصاویر و صوت

نظرات