وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۸ - ده بافق

۱

ایا آفتاب معلا جناب

که از سایه‌ات آسمان پایه جوست

۲

در اظهار انعام حکام بافق

سخن بر لب و گریه‌ام در گلوست

۳

در آن ده مجاور شدم هفت ماه

نپرسید حالم ،نه دشمن نه دوست

۴

جواب سلامم ندادند باز

از آن رو که اطلاق دادن پراوست

تصاویر و صوت

نظرات