
وحشی بافقی
رباعی شمارهٔ ۵۱
۱
امشب همه شب ز هجر نالان بودم
با بخت سیه دست و گریبان بودم
۲
قربان شومت دی به که همره بودی
کامشب همه شب به خویش گریان بودم
نظرات