وحشی بافقی

وحشی بافقی

گلهٔ یار دل‌آزار

۱

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را

خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را

۲

رحم بر بلبل بی‌برگ و نوا نیست تو را

التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

۳

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را

با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را

فارغ از عاشق غمناک نمی‌باید بود

جان من اینهمه بی باک نمی‌باید بود

۵

همچو گل چند به روی همه خندان باشی؟

همره غیر به گلگشت گلستان باشی

۶

هر زمان با دگری دست و گریبان باشی

زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی

۷

جمع با جمع نباشند و پریشان باشی

یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد؟

به جفا سازد و صد جور برای تو کشد

۹

شب به کاشانهٔ اغیار نمی‌باید بود

غیر را شمع شب تار نمی‌باید بود

۱۰

همه جا با همه کس یار نمی‌باید بود

یار اغیار دل‌آزار نمی‌باید بود

۱۱

تشنهٔ خون من زار نمی‌باید بود

تا به این مرتبه خونخوار نمی‌باید بود

من اگر کشته شوم باعث بدنامی تست

موجب شهرت بی‌باکی و خودکامی تست

۱۳

دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد

جز تو کس در نظر خلق مرا خوار نکرد

۱۴

آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد

هیچ سنگین‌دل بیدادگر این کار نکرد

۱۵

این ستم‌ها دگری با من بیمار نکرد

هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد

گر ز آزردن من هست غرض مردن من

مُردم ، آزار مکش از پی آزردن من

۱۷

جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است

بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است

۱۸

چشم امید به روی تو گشادن غلط است

روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است

۱۹

رفتن اولاست ز کوی تو ، ستادن غلط است

جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است

تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد

چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد

۲۱

مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست

عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست

۲۲

از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست

خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست

۲۳

از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست

چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست

شرح درماندگی خود به که تقریر کنم

عاجزم چارهٔ من چیست چه تدبیر کنم

۲۵

نخل نوخیز گلستان جهان بسیار است

گل این باغ بسی ، سرو روان بسیار است

۲۶

جان من ، همچو تو غارتگر جان بسیار است

ترک زرین کمر موی میان بسیار است

۲۷

با لب همچو شکر تنگ دهان بسیار است

نه که غیر از تو جوان نیست، جوان بسیار است

دیگری اینهمه بیداد به عاشق نکند

قصد آزردن یاران موافق نکند

۲۹

مدتی شد که در آزارم و می‌دانی تو

به کمند تو گرفتارم و می‌دانی تو

۳۰

از غم عشق تو بیمارم و می‌دانی تو

داغ عشق تو به جان دارم و می‌دانی تو

۳۱

خون دل از مژه می‌بارم و می‌دانی تو

از برای تو چنین زارم و می‌دانی تو

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز

از تو شرمندهٔ یک حرف نبودم هرگز

۳۳

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت

دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

۳۴

گوشه‌ای گیرم و من بعد نیایم سویت

نکنم بار دگر یاد قد دلجویت

۳۵

دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت

سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردهٔ خویش

ورنه بسیار پشیمان شوی از کردهٔ خویش

۳۷

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم؟

از سر کوی تو خودکام به ناکام روم

۳۸

صد دعا گویم و آزرده به دشنام روم

از پیت آیم و با من نشوی رام روم

۳۹

دور دور از تو من تیره سرانجام روم

نبود زَهره که همراه تو یک گام روم

کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشد؟

جان من ، این روشی نیست که نیکو باشد

۴۱

از چه با من نشوی یار چه می‌پرهیزی؟

یار شو با من بیمار چه می‌پرهیزی؟

۴۲

چیست مانع ز من زار چه می‌پرهیزی؟

بگشا لعل شکربار چه می‌پرهیزی؟

۴۳

حرف زن ای بت خونخوار چه می‌پرهیزی؟

نه حدیثی کنی اظهار چه می‌پرهیزی؟

که ترا گفت به ارباب وفا حرف مزن؟

چین بر ابرو زن و یک بار به ما حرف مزن

۴۵

درد من کشتهٔ شمشیر بلا می‌داند

سوز من سوخته داغ جفا می‌داند

۴۶

مسکنم ساکن صحرای فنا می‌داند

همه کس حال من بی‌سر و پا می‌داند

۴۷

پاکبازم همه کس طور مرا می‌داند

عاشقی همچو مَنَت نیست خدا می‌داند

چارهٔ من کن و مگذار که بیچاره شوم

سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم

۴۹

از سر کوی تو با دیدهٔ تر خواهم رفت

چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت

۵۰

تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت

گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت

۵۱

نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت

نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت

از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم

لطف کن لطف که این بار چو رفتم ، رفتم

۵۳

چند در کوی تو با خاک برابر باشم؟

چند پا مال جفای تو ستمگر باشم؟

۵۴

چند پیش تو ، به قدر از همه کمتر باشم؟

از تو چند ای بت بدکیش مکدر باشم؟

۵۵

می‌روم تا به سجود بت دیگر باشم

باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم

خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی؟

طاقتم نیست از این بیش تحمل تا کی؟

۵۷

سبزهٔ دامن نسرین ترا بنده شوم

ابتدای خط مشکین ترا بنده شوم

۵۸

چین بر ابرو زدن و کین ترا بنده شوم

گره ابروی پرچین ترا بنده شوم

۵۹

حرف ناگفتن و تمکین ترا بنده شوم

طرز محجوبی و آیین ترا بنده شوم

الله ، الله ، ز که این قاعده اندوخته‌ای؟

کیست استاد تو اینها ز که آموخته‌ای؟

۶۱

اینهمه جور که من از پی هم می‌بینم

زود خود را به سر کوی عدم می‌بینم

۶۲

دیگران راحت و من اینهمه غم می‌بینم

همه کس خرم و من درد و الم می‌بینم

۶۳

لطف بسیار طمع دارم و کم می‌بینم

هستم آزرده و بسیار ستم می‌بینم

خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر

حرف آزرده درشتانه بود ، خرده مگیر

۶۵

آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم

از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم

۶۶

پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم

همه جا قصهٔ درد تو روایت نکنم

۶۷

دیگر این قصهٔ بی‌حد و نهایت نکنم

خویش را شهرهٔ هر شهر و ولایت نکنم

خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است

سوی من گوشهٔ چشمی ز تو گاهی سهل است

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۲۵۳
دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۱۷۲
دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۳۶
دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی به کوشش ایرج افشار - وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی - تصویر ۱۸۱

نظرات

user_image
فهیمه شهباز
۱۳۸۶/۱۲/۱۲ - ۰۶:۰۱:۲۱
چه خاطره هایی برام زنده شد... دانشجوبودم که این شعر رابه طورکامل حفظ کردم تا استاد ادبیاتم خانم احمدی را خوشحال کنم. چقدر شور داشتم وچقدر زود عشق به من اثر میکرد این ترکیب بند از شعرهای موردعلاقه من است وگهگاه ازابیاتش برای بیان احساسم استفاده میکنم مثلا سوم دبیرستان معلم زبان خیلی سختگیربود روی تخته براش نوشتم:گر ز آزردن من هست غرض مردن من مردم آزارمکش از پی آزردن من!!!
user_image
عرفان
۱۳۸۷/۰۱/۰۵ - ۰۳:۰۲:۳۹
این شعر رو سالهاست که مرور کردم فکر کنم حرف دل خیلی ها باشه به هر حال تو این زمانه بیوفایی رونق زیادی داره
user_image
مهرداد
۱۳۸۷/۰۱/۲۲ - ۱۸:۴۲:۴۳
بیت اول این شعر من را یاد داریوش خواننده مینداره . ولی در اصل این شعر رو یکی از دوستان موزیسینم برام فرستاد در زمانی که حال بدی داشتم و از عشقی که برام خیلی مقدس بود شکست خورده بودم . ولی بعد از خوندنش پیش خودم گفتم پس ببین این وحشی بافقی چه کشیده که این شعر رو گفته امیدوارم همه عاشقان به معشوقشون برسن
user_image
غلامرضا
۱۳۸۷/۰۲/۲۴ - ۱۲:۰۳:۳۴
من این شعر را خیلی وقت پیشا از حفظ بودم اما نمی دوستم که از وحشی
user_image
ستاره
۱۳۸۷/۰۵/۰۶ - ۱۶:۰۳:۴۷
این شعر رو از سالهای قبل دوست داشتم وهمیشه دکلمه اون توسط داریوش رو گوش میکنم قسمتی از این شعر جذاب آهنگ وبلاگم هست که ساعتها اون رو گوش میکنم برام یادآور خاطرات زیادی هست www.sahel-t.blogfa.com
user_image
رضاارژندی
۱۳۸۸/۰۲/۳۰ - ۱۳:۲۰:۰۰
سالهاپیش زمانی که سال چهارم بودم سر کلاس ادبیات (خدایش بیامرزد استادمان منوچهر قدسی) من به دلیلی یک بیت از این شعر را خواندم واو پرسید شعر را میدانی ُ؟گفتم بیشترش را گفت بخوان ودر چهار یا پنج مورد که گیر کردم باگفتن یکی دو کلمه اول یادم میامد و ادامه میدادم و بدین سان کل ترکیب بند را از بر خواندم از همه خواست تشویقم کنند هیچ کس نمی داند چقدر احساس غرور کردم استاد پرسید میدانی شعر از کیست ؟ گفتم نه پرسید چطور واز کچا شعررا گیر آوردی ؟گفتم توسط کسی چند بیت آن برایم نوشته شده بود وچون خوشم آمده بود همه آن راازاو طلب کردم. برایم یک نمره بیست گذاشت اما من به جای شادی بسیار ناراحت بودم اگر میخواهید بدانید چرا بقیه ماجرا را بخوانید. آن کس پس از اصرار همه شعر را به من دادو گفت برو بگیر و خوب بخوان ودر آن تعمق کن احساس کردم منظوری دارد پرسیدم چرا؟می دانید چه جوابی داد؟(گفت افسوس که این شعر شرح حال ماو احساس تو نسبت به من است و الان نقطه پایان !)ودیگر هیچوقت با من روبرو ویا حرف نزدو برای همیشه رفت ومن متاسفانه دیر زمان فهمیدم که اوچه گفته بود. این شعر و این ماجرا اولین و تلخ ترین احساس و خاطره از دوران نو جوانیم است که امشب ودر این سایت پس از بیش از بیست سال دوباره برایم تازه شد از انسان ادیب و بزگوار و وطن دوستی که بانی این سایت زیبااست بسیار سپاسگزارم و از امشب که او را یافتم تقریبا هر شب میهمان و خدمتگذار او خواهم بود رضا ارژندی 31 اردیبهشت 88
user_image
شهرام
۱۳۸۸/۰۸/۱۷ - ۱۲:۳۶:۳۷
هنوز هم خواندن این شعر اشک را در چشمانم جاری میکند . چه شور و حالی داشته وحشی بافقی که اینهمه احساس رو در این ابیات جا داده
user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۰۸/۲۹ - ۰۹:۱۰:۲۷
بادرودوسپاس فراوانلطفا"در مصراع اول بیت اول ازبند چهارم کلمه ی آزار تصحیح شود
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
علی سعیدی
۱۳۸۸/۱۰/۱۲ - ۰۳:۰۷:۳۸
با تشکر از سایت بسیار خوب شماشعر را بعد از سالها خاطره افروزی و جان سوزی خواندم و دوباره یاد 15 سال قبل وقتی برای اولین بار این شعر را در دیوان وحشی بافقی خواندم ، برددقیق یادم هست ماه رمضان بود سال سوم دبیرستان و عشق پاک دوران نوجوانی برای همیشه مرا تنها گذاشت و من ماندم و حسرت جدایی. نکته دیگر تقاضایی داشتم از شما مدیریت محترم سایت و آن اینکه دو شاعر گرامی و گرانقدر ایران " میرزاده عشقی " و " ایرج میرزا" را فراموش کرده اید.میرزاده عشقی شعری دارند با عنوان " سه تابلو مریم " که از شما خواهش می کنم یادی از او نمائید. دوستدار شما علی سعیدی
user_image
معصومه
۱۳۸۸/۱۱/۲۵ - ۰۶:۳۸:۰۷
در سال 1364 کسی این شعر را برایم خواند که حالا می فهمم واقعاً دوستم داشت. الان بعد از 24 سال دوری با دیدن این شعر به دوران نوجوانی برگشتم. افسوس و صد افسوس که آدمی نمی تواند به موقع تصمیم درست بگیرد...
user_image
هادی
۱۳۸۹/۰۳/۱۲ - ۰۱:۰۷:۳۹
با کمال تشکر (هیچ چیز زیباتر از عشق نیست )معنی عشق را باید از پروانه آموخت ، زیرا دسترسی به معشوق خود را محال می یابد ، و آنقدر در مقابل شمع طواف میکند و بالهای لطیف خود را به آتش میکشد تا در مقابل معبد عشق قربانی گردد تا صد چندان بر جلال و ابهت معشوق خود بیفزاید .این است معنی عشق ورزیدن .* میترا کاش فقط یک بار تورا میدیدم ، دوستدار تو هادی .
user_image
رویا
۱۳۸۹/۰۳/۲۵ - ۰۳:۱۷:۴۱
یکی از زیباترین ترکیباتیست که در مجموعه اشعار ما به یادگار مونده...مدت طولانیست که روزانه از بازدیدکندگان این جایگاه هستمبسیار ممنونم از جمع آوری دقیق و زیبای اشعارتون و همچنین طبقه بندی بسیار مناسب
user_image
حامد
۱۳۸۹/۰۵/۰۷ - ۰۰:۱۹:۴۸
سلامدرود بر تمام کسانی که به شعر پارسی احترام میگذارندفقط همینو میتونم بگم که با این اشعار بزرگ شدم
user_image
حسین فرج منیر
۱۳۸۹/۰۶/۲۵ - ۱۳:۱۳:۴۴
سلامزیباستبا هر زبانی از معشوقش طلب نیاز کردهخواهش،تهدید،کنایه،گلایه....در بیت (صد دعا گویم...)به نظر میرسد کلمه صد با سین تایپ شده استدوران دبیرستان نصفی از این شعر را توی دفتر انشایم نوشته بودم جای تقدیر و تشکر است که شما عزیز با اینهمه زحمت این مجموعه را یکجا گردآوری کرده ایدازتون ممنونم
پاسخ: با تشکر، «سد» با «صد» جایگزین شد.
user_image
سعید مرادی
۱۳۸۹/۰۷/۰۶ - ۰۲:۴۰:۱۰
من این شعر زیبا رو زمان خدمت سربازی سال75 حفظ کردم وانقدر این شعر رو دوست داشتم که تونستم اونو تو یه شب تقریبا"بطور کامل حفظ کنم واقعا"ممنونم
user_image
حامد
۱۳۸۹/۰۷/۰۷ - ۱۸:۲۳:۱۲
سلامیادش به خیر.شیرازسرباز بودم.روزعید بعد از سال تحویل رفتم شاهچراغ و از کتابخانه اونجا بعد از زیارت یک دیوان کامل وحشی بافقی خریدم.شبها توی خوابگاه سر این شعر که کی بخونه دعوا بود.باهاش روزگاری و گذروندیم.الان حدوداپانزده سال از اون موقع میگذره.کی باورش میشه و واقعا که نمیدونستم جان شیرین به تمنای تودادن غلط است.اگه اهل حافظ هستید این شعر روبخونید :زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیراهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
user_image
حسن
۱۳۸۹/۰۷/۰۹ - ۱۷:۴۸:۰۱
از سازنده این سایت متشکرمواقعاَلذت بردم من داستان زندگی وحشی بافقی را خوانده ام به دوستان توصیه میکنم این حکاین زیبا را مطالعه کنند . باز هم ممنون
user_image
AfshinDariushi
۱۳۸۹/۰۷/۲۵ - ۱۶:۵۴:۲۳
شعر بسیار زیباییست.این شعر به وسیله داریوش اقبالی قبل از انقلاب به زیبایی دکلمه شده است.من رو برد به دفعه اولی که این دکلمه رو روی نوار کاست قدیمی در سن کودکیم پپدا کردم
user_image
mohammadreza
۱۳۸۹/۰۷/۲۶ - ۰۳:۴۶:۵۹
خیلی قشنگه دوست دارم یک باره دیگه داریوش عزیزمون این شعر بخونه
user_image
نازبانو.ب
۱۳۸۹/۰۸/۱۷ - ۱۴:۰۱:۰۰
واقعا از بانیان این سایت نهایت تشکر را دارم و هر شب به این سایت سر میزنم و برای کل روز بعد شارژ میشوم / لطفا همه عاشقی را از وحشی یاد بگیرند
user_image
کاوه.ل
۱۳۸۹/۱۲/۰۴ - ۱۸:۲۱:۴۸
خدایش بیامرزدسال83خورشیدی دوستی به نام کیوان آذرپیکان در زندان شهرستان مسجدسلیمان این شعر را از بر بود ومن را به یادگیری تشویق میکرد خاطرات زیادی از این شعر دارم.به یاد زندانیان در بند که نقل و نبات محفلشان زنجیر دست وپایشان است
user_image
سیدعلی-م/بجنورد
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ - ۱۲:۴۲:۳۵
اشک واحساس کلماتی است که با بازخوانی این ترکیب بند وحشی درمخیله ام جاریست .........گر زآزردن من هست غرض مردن منمردم آزارمکش ازپی آزردن من
user_image
محمد
۱۳۹۰/۰۱/۱۸ - ۰۴:۳۴:۰۸
نمیدانم شاید من خیلی دل نازکم محال است ترکیب بندهای وحشی را بخوانم واشک درچشمانم حلقه نزندپدر عشف بسوزد که سوزاند پدرم را
user_image
محمد
۱۳۹۰/۰۹/۲۲ - ۰۵:۴۳:۰۸
شعر های وحشی رو خیلی دوست دارم مخصوصًا شعر شرح پریشان
user_image
کاوه الوندی
۱۳۹۱/۰۲/۰۵ - ۰۶:۴۷:۴۸
ممنونم از این همه ذوق . خاطره هائی برام زنده شد از شب و روزائی که دیگه برنمیگردن . از کسانی که دیگه دیدنشون مثل قدیما لطف نداره و نمیشه مثل اون روزا لمسشون کرد . خیلی ممنونم از گرد آورنده نشون میده هنوزم هستند کسائی که ذوقی براشون مونده بازم ممنونم .
user_image
کاوه
۱۳۹۱/۰۲/۲۲ - ۱۱:۲۰:۳۶
این شعر منو به زمونی میبره که تو خودش داره زمونی که بچه بودم مادرم شبا برا لالایی که خوابم ببره دکلمه کاملش رو با صدای جاودانه داریوش برام میزاشت تا خوابم ببره یادمه شبایی که برق میرفت مادرم برام میخوندهنوزم با اینکه بیست سال میگذره شبا تا اینو گوش ندم خوابم نمیبره
user_image
ی
۱۳۹۱/۰۴/۰۲ - ۰۸:۳۱:۳۰
دلبری داشتم مصداق واقعی این شعر خیلی ظلم در حقم کرد بشیمان شد اما دیر به قول شهریار نوشدارو بعد از مرک سهراب ولی هیج وقت دلم نیامد این شعر را براش بخونم .رفت و من3 ماهه که تنهام .الهی اونایی که عشقشون باکه به هم برسن.2/4/91
user_image
حسین زارع
۱۳۹۱/۰۵/۰۵ - ۰۰:۳۵:۲۶
درود به روان پاک وحشی بافقی با این شعر زیبا. و تشکر از داریوش عزیز خواننده بزرگ کشورمون که با دکلمه این شعر زیبا واقعا زیباییشو بیشتر کرد. یاد اون شبهایی که چندین بار این شعرو با دکلمه داریوش گوش میکردم.
user_image
سجاد صرغامی
۱۳۹۱/۰۵/۱۶ - ۰۹:۵۲:۲۳
زیبا بود...به گریه میندازه ادمو...یادس افتادم...عشق قدیمی ...حیف وصد حیف
user_image
علی
۱۳۹۱/۰۹/۰۸ - ۰۸:۰۴:۵۱
اگه دقت کرده باشین معشوق این سعر هم مذکره.
user_image
امیر حسین
۱۳۹۱/۰۹/۲۰ - ۱۱:۲۶:۵۲
این شعر عاشقانه ترین و زیباترین و خاطره بر انگیزترین شعر دوران زندگی منه/ انقدر با این شعر با کسایی که دوستشون داشتم حرف زدم/ همین چند روز پیشم وقتی بعد از 1 مدت طولانی عشقم را دیدم واسش خوندم/ دو روز بعد از تولدش باز بر گشت به زندگیم/ 13/9 تولدش بود و 15/9 برگشت / مگه آدم بدون عشق میتونه زندگی کنه؟ زیباترین اتفاق زندگی آدم عشقه..........
user_image
سیدعلی کرامتی مقدم
۱۳۹۱/۰۹/۲۰ - ۱۳:۰۲:۲۱
شعر زیبایی است ناز عاشق برای معشوق شنیدن داردتهدید او واقعی نیست بلکه او را به زبانی دیگر منت می کشد و می خواهد بازار خود و آتش او را تیز کند و این است که به اطناب می گراید تا شاید عنایت معشوق را به خود جلب کند
user_image
افشین
۱۳۹۱/۱۲/۱۴ - ۰۴:۴۴:۱۸
این شعر را به طور کامل داریوش اقبالی دکلمه کرده ولی دکلمش خیلی بی کیفیته. برید تو گوگل سرچ کنید دانلود کنید و حالشو ببرید
user_image
الهه
۱۳۹۲/۰۲/۰۴ - ۰۶:۵۹:۲۷
همیشه در خلوتم این شعر رو زمزمه می‌کنم.....تک تک ابیاتش دیوانه ام می‌کنه...دوستان گرامی، اگر کسی لینک ی ااز دکلمه این شعر با صدای داریوش عزیز را دارد، لطفا اعلام کند. ممنونم.
user_image
امیرصالح
۱۳۹۲/۰۳/۰۱ - ۰۱:۰۸:۳۰
واقعا تو عاشقی وحشیی بودالبته با تمدن هااا!
user_image
فریبرز
۱۳۹۲/۰۳/۱۷ - ۰۷:۰۷:۴۷
فوق العاده کلمه خیلی خیلی ساده ای هست برای این شاهکار.من تا بحال عشقی رو تجربه نکردم و فکر میکردم آدم بی تفاوتی ام ولی این ابیات اشکم رو سرازیر کرد.تاسف میخورم که اینقدر دیر به این اشعار رسیدم، حقیقتا 10 سال عمرا بر فنا رفت.هزاران درود بر وحشی بافقی، صدها درود بر آقای خاص و مسئولین این سایت.
user_image
تندیس
۱۳۹۲/۰۸/۰۱ - ۰۳:۰۰:۰۸
سلام و خسته نباشید تمام دوستان در وصف شعر نوشتند اما نه شما گرداننده محترم سایت و نه آنها هیچکدام اشاره ای به معشوق در این شعر نکردند که به تصریح بسیاری از بزرگان و مصداقی از خود شعر ، پسر می باشد نه دخترای پسر چند به کام دگرانت بینمسرخوش و مست ز جام دگرانت بینممایه عیش مدام دگرانت بینمساقی مجلس عام دگرانت بینمتو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چندچه هوسها که ندارند هوسناکی چندجالب اینجاست که در جای دیگری در همین سایت شما این شعر را به نام شرح پریشانی آورده اید و مصرع فوق الذکر را در آن آورده اید ولی در این یکی خیر ... الله و اعلم که چرا...نمی دانم منتشر می کنید یا نه ؟
user_image
مرضیه
۱۳۹۲/۰۸/۰۸ - ۰۳:۰۰:۵۵
با سپاس از آورنده این شعر زیبا.چند سال است که این شعر را از حفظ دارم و برایم یادآور خاطرات تلخ و شیرینیست. ناخودآگاه زمزمه اش میکنم.کاش قدر و قیمت دلی که اسیر محبت میشود را میدانستیم تا دیگر نه دلی بشکند و نه عمر و احساسی هدر رود.زخم عشق و محبت به سادگی التیام نمی یابد
user_image
محسن
۱۳۹۲/۰۸/۲۲ - ۰۴:۵۶:۲۱
بعد از شکست عشقی که حوردم با خواندن این شعر روزی رو که برا موندنش التماس میکردم یادم امد.چه روز خوبی بود بعدش ماشین زد بهش مرد.
user_image
حمید رضا شفق
۱۳۹۲/۰۹/۰۴ - ۱۳:۱۴:۴۰
انکس که مرا ازنظر انداخته این است این است که پامال غمم ساخته این استشوخی که برون امده شب ،مست وسرانداز تیغم زده و کشته و نشناخته این است ا.ا.وحشی که به شطرنج غم و نرد محبت یکباره متاع دل و دین باخته این استبه نظرم اصلا دل نداره کسی اشعار وحشی بافقی رو بخونه و تحت تاثیر قرار نگیره واقعا دوس دارم بدونم چه افکاری داشته که به این روانی و سادگی حرف دل همه رو تو شعراش زده
user_image
رضا
۱۳۹۲/۰۹/۰۶ - ۰۰:۳۵:۳۸
باسلام من با شنیدن این شعر به شعر ایرانی علاقه مند شدم وتا قبل ازاین شعرهای زیادی بلد نبودم وهم اکنون حدود 2000بیت شعر حفظ هستم
user_image
حمید هاشمی
۱۳۹۲/۰۹/۲۲ - ۱۵:۲۰:۲۹
هزاران درود بر شاعر گرامی و سوخته عشق جناب وحشی بافقی .خدایش بیامرزد.بی شک بهترین شاعر کلاسیک وحشی بافقی ست .حدودا چهار سال پیش این شعر بسیار بسیار زیبا رو با صدای داریوش گوش دادم و مجذوبش شدم خیلی دنبال گشتم تا تونستم توی این سایت مفید و خدمتگذار پیداش کنم.و لازم به ذکر است عرض کنم با شنیدن این شعر استعداد سرودن را در خودم یافتم که تا کنون اشعار بسیاری پس از شنیدنش.سری بعد که اومدم حتما با اشعارم خواهم اومد.
user_image
وحید م
۱۳۹۲/۱۰/۰۱ - ۱۹:۰۳:۵۸
دنیای این روزای خیلیامون...کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشدجان من این روشی نیست که نیکو باشد وقتی که درگیر یه عشقی واژه ها بدجور جیگر آدمو میسزوننخوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل استاز تو یک گوشه ی چشمی ز تو گاهی سهل است
user_image
محمد آریا مهر
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۱۲:۱۲:۲۶
خدا رو شکر تا حالا گیر هیچ سنگدلی نیفتادم ولی خداییش خیلی حال میده یکی انقدر آدمو التماس کنهکاش من معشوقه وحشی بافقی بودم...
user_image
محمد آریا مهر
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۱۲:۱۵:۳۶
از شوخی که بگذریم واقعا شعر تاثیر گذاریهکاش از این دسته شاعرها هنوز وجود داشت تا ترانه های خواننده هامون انقدر به بی راهه نمی رفتممنون از سایت زیباتون
user_image
ابوالفضل
۱۳۹۲/۱۱/۰۳ - ۱۲:۳۸:۴۳
سلام به تمام عاشق های حقیقی شعری بود دور از دسترس این دنیا،این نظام هستی و...نمیدونم این شعرو چه جوری توصیف کنم.نمیدونم این حقیقت و سنگینی و صداقت این شعر و این جهان چه جوری داره تحمل میکنه،من دقیقا تو حالت این شعر افسردگی شدیدی گرفتم .شعر خوبیه شعر واقعا عالیه ولی باید بدونیم ما توی این دنیا داریم زندگی میکنیم و باید خودمونو باهاش وفق بدیم به نظر بنده ی حقیر از برادرا خواهران عزیزم میخواهم این جور شعر ها و آهنگ های داریوشو طبق گفته ی خودش گوش ندید تا به روز من نیوفتید و حرف آخر خوش به حال عاشق ها نه معشوقه....
user_image
ناشناس
۱۳۹۲/۱۲/۲۵ - ۰۷:۵۸:۵۱
سال 69تنها توی 2روز این شعر رو حفظ کردم تصور این که شاعر در چه حالی این شعر رو سروده برام جالب بود عاشقانه میخوندمش .بسیار زیباست.
user_image
احسان
۱۳۹۳/۰۱/۰۳ - ۱۸:۲۴:۵۷
من این شعر و خیلی دوست دارم همیشه هم میخونمش حفظم ازبس میخونم این شعرو من با صدای داریوش اقبالی شناختم واقعا شعری کم عیبه
user_image
**هستی**
۱۳۹۳/۰۱/۰۹ - ۱۰:۰۸:۲۶
گر ز آزردن من هست غرض مردن منمردم ، آزار مکش از پی آزردن منهر کسی یه زمانی این روزا رو با تمام وجود حس کردهمرسی خیلی زیبا بود
user_image
فریبا احمدی
۱۳۹۳/۰۱/۳۱ - ۰۸:۱۱:۲۴
درد عاشقی وقتی با بی وفائی معشوق عجین شود کشنده است عاشق جهان را بی وفا میبیند چون برای عاشق جهانی جز معشوق وجود ندارد گرچه به قول شهید مطهری عاشق عشقند تا عاشق معشوق انان وصال را نمیطلبند چون میدانند وصال مسلخ عشق است عشق عاشقان پاینده باد
user_image
عباس
۱۳۹۳/۰۲/۱۵ - ۲۳:۴۱:۲۹
دست شما درد نکنه - خیلی خوشحال شدم که سایت رو پیدا کردم تشکر فراوان
user_image
عباس
۱۳۹۳/۰۲/۱۵ - ۲۳:۴۲:۵۹
مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت
user_image
حامد
۱۳۹۳/۰۳/۰۷ - ۰۳:۰۶:۲۸
وحشی نه که همشهری منه اینقد باحاله قربون فارسی و فارسی زبونها برم که از زبان فارسی شیرین تر نیست
user_image
بابک
۱۳۹۳/۰۴/۰۲ - ۰۶:۰۰:۳۳
دلم از یاد تو افتاد و شکست..........
user_image
فرزاد
۱۳۹۳/۰۴/۰۷ - ۰۸:۳۴:۱۸
واقعا یادش بخیر، من با این شعر خاطره ها دارم، بادکلمه داریوش، اون زمان که هنوز سی دی و غیره نبود، یه کاست داشتم که این شعر رو ضبط کرده بودم، یادش بخیر.
user_image
امین
۱۳۹۳/۰۶/۱۰ - ۰۳:۴۵:۵۱
یادش به خیر چه زود گذشت حفظ دو گلایه وحشی بر میگرده به دوران خدمتم که اوج احساس و عاشقی بود، حالا که بعد از این همه سال که گذشته هنوز هم این شعر و کاملا از ابتدا تا انتها بدون هیچ ایرادی دبرای همسرم گهگداری دکلمه می کنم. الان میفهمم که شعرمو برای اهلش میخونم لذت بخشه برام واقعا شعرهای وحشی پر از روح و احساس و لطیف و دلنشینه هرچند به عشق دوران جونیم نرسیدم ولی در کنار همسرم بسیار خوشحالم. بدرود
user_image
مریم
۱۳۹۳/۰۶/۱۱ - ۰۴:۳۶:۴۰
دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکردجز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکردآنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکردهیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرداین ستمها دگری با من بیمار نکردهیچکس اینهمه آزار من زار نکردبه یاد نامزدم که یه ساله منو عقد کرده و الان میگه نمیخوام و هیچ دلیلی ندارمکاش یه روز بفهمه که با زندگیو آبرو و آیندم چیکار کرده
user_image
داود
۱۳۹۳/۰۷/۱۴ - ۰۹:۴۵:۱۶
سلام اول اینکه یک خسته نباشید گرم و صمیمانه خدمت شما دوست عزیز که زحمت گردآوری چنین سایتی را قبول کردین واقعا خیلی خوشحال و شاد شدم که این سایت را پیدا کردم دوم اینکه امیدوارم هیچ کسی انچنان که وحشی دچار بی مهری معشوق گشت نشود و به عشق و معشوق برسد.سوم اینکه من هم چون سایر دوستان خاطراتی به یاد ماندنی از عشق دوران جوانیم زنده شد برایم ساعتها گریستم و از بی مهری یار که بعدا خود نیز گرفتار بی مهری دیگری شد از جفای چرخ فلک حیران گشتم امید کامیابی همه
user_image
معصوم
۱۳۹۳/۰۷/۱۶ - ۱۴:۴۷:۲۷
مریم خانم امیدتونو از دست ندید به خدا توکل کنید
user_image
نوشا
۱۳۹۳/۰۷/۱۹ - ۰۶:۴۴:۱۴
چقدر قشنگ گفته : خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر حرف آزرده درشتانه بود ، خرده مگیر
user_image
مهدی
۱۳۹۳/۰۹/۳۰ - ۰۰:۳۷:۴۳
از زیاده گویی و پرحرفی پرهیز میکنم فقط میگویم فوق العاده بود تمام خاطرات بیست سال قبل برایم زنده شد خداوند توفیقتان را روزافزون کند ممنون از سایت زیباتون فقط ی انتقاد کاش میشد مطالب رو به اشتراک گذاشت چون واقعا ارزشش رو داره افسوس که هنگام کپی مطالب رو برعکس به اشتراک میزاره اینجوری همه میتونستن با ذکر منبع از این سایت استفاده و دیدن کنن ممنون و خداقوت
user_image
مصطفی
۱۳۹۳/۱۱/۰۴ - ۰۰:۴۲:۲۳
سلام دوستان. هیچ دقت کردید بسیاری از دوستانی که برای این شعر حاشیه نوشته اند حول و حوش چهل سال یا مثل من بیشتر دارند؟! این نشون میده که علیرغم نامهربانی های روزگار هنوز دلامون زنده است. خدارا شکر. اما فکر کنم در مصرع "بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردهٔ خویش" بعد از بشنو باید کلمه "این" اضافه بشه تا وزن شعر درست بشه یعنی بشه "بشنو این پند و مکن قصد دل آزرده خویش" ممنونم.
user_image
رحیم
۱۳۹۳/۱۲/۰۳ - ۱۲:۳۶:۴۷
حقیر همان کم سواد شرح پریشانی هستم.خدمت مصطفی گرانقدر عرض کنم که کلمه (بشنو را ب شنو بخوانید وزن درست است نیازی به کلمه این ندارد.شعر به انسان صفای دل می دهد نخصوص اگر اشعار نغز فارسی باشد درود خدا بر وحشی
user_image
JÂBЭЯ
۱۳۹۳/۱۲/۲۴ - ۱۹:۱۲:۴۷
صد ها درود به روح مقدس و عشق آلود وحشی بافقی.یاد دارم در سال 75 این شعر را از بر کردم. هنوز هم که هنوز است یادآوری این شعر اشک در چشمانم حلقه میزند. ای کاش عشق دوران نوجوانی ام در برم بود. هر وقت بازگردد دیر نیست. حتی 1 ثانیه قبل از وفاتم. درود بر همه ی عاشقان و آنان که دلشان در گرو دیگریست.Moltafet.email@yahoo.com
user_image
مهدی
۱۳۹۴/۰۲/۰۲ - ۱۵:۲۸:۳۸
طرز محجوبی و آیین ترا بنده شوم .محجوبی درسته لطفا اصلاح شود
user_image
مهدی
۱۳۹۴/۰۲/۰۲ - ۱۵:۳۳:۵۸
این هم شعر با صدای داریوش فقط این بیت رو داریوش نخوندهاز جفای تو من زار چو رفتم ، رفتملطف کن لطف که این بار چو رفتم ، رفتمپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
محدثه
۱۳۹۴/۰۲/۰۹ - ۰۷:۳۴:۱۶
من این شعرو وقتی کلاس دوم راهنمایی بودم میخوندم چقدر بچه بودامولی این زیبا ترین شعر دنیاست من این شعرو روزها خوندم واشک ریختم به خاطریک دوست داشتن دوران بچه گی ولی العانم میخونم اشکام میاد نمیدونم چرا شاید به خاطر اون عشقه
user_image
کنجکاو
۱۳۹۴/۰۲/۰۹ - ۱۶:۲۱:۰۹
از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفتچهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفتتا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفتگر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفتنه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفتنیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفتمن اینو خیلی دوست دارم اما معنی این مصرع رو نمیفهمم. کسی میتونه اینو معنی کنه؟تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت؟؟
user_image
جواد
۱۳۹۴/۰۳/۲۷ - ۱۶:۵۹:۵۴
خیلی خاطره دارم با این شعر
user_image
رحیم
۱۳۹۴/۰۴/۰۲ - ۱۸:۲۳:۲۶
سلام، ضمن تشکر از سایت خوبتون،نمیدونم احساسمو نسبت به این شعر چطور بیان کنم،فکر کنم این شعر هر کسی رو یاد معشوقش میندازه که بهش نرسیده و چه حس عجیبی داره وقتی میبینی همه حرفات و احساساتت نسبت به اون تو غالب این شعر بیان شده،چه احساس ناب وقشنگی داشته وحشی موقع سرودن این شعر، روحش شاد.در وصف حال خودم همین بس که الان که ساعت سه شبه بعد از خوندن دوباره این شعر کلی خاطرات برام زنده شد طوری که دیگه خواب از سرم پریده.
user_image
احمد نیکوکاران
۱۳۹۴/۰۵/۱۲ - ۲۱:۰۶:۴۷
واقعا اشعاراین شاعر کویرنشین اگرنگویم سرآمد اشعارشعراست کمتراز سعدی وحافظ وفردوسی وشهریار هم نمیباشد این شاعر بزرگ دروصف عشق وعاشقی ید طولائی دارد وآنچنان اشعارش داغ وجان سوزاست که این حقیر هفتاد ساله را به وجد میآورد وهم اشکم را جاری میسازد خداوند به این شار کویرنشین بهشت بدهد ان شااللهامظاء پیر معلم یزدی باسابقه 46 سال تدریس ازابتدائی تادانشگاه
user_image
مجتبی
۱۳۹۴/۰۶/۰۸ - ۰۳:۴۳:۳۶
سلام مجتبی هستم 36 سالهمن هروقت که این شعر را می خونم اشک در چشمام جاری می شه به یاد بی وفایی روزگار می افتم که همش نامردیه هر کسی به فکر اینه که طرف مقابلش را به زمین بزنه ...خوب دیگه دنیا همینه نمیشه اطمینان کرد حتی به عزیز ترینت...نمیشه دلبست حتی به عزیز ترینت...
user_image
الیا
۱۳۹۴/۰۷/۰۴ - ۱۵:۱۷:۴۳
خیلی قشنگ من ک خوشم اومدمرسی ولی ازایناگذشته همه این روزادلشکسته هستن
user_image
هادی
۱۳۹۴/۰۷/۲۲ - ۱۵:۰۳:۲۴
اصلاح:بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردهٔ خویشبشنو «این» پند و مکن قصد دل‌آزردهٔ خویشعروضش اشکال داره
user_image
بی غم
۱۳۹۴/۰۸/۱۸ - ۰۸:۱۶:۳۸
چرا بعضیا نمیخوان قبول کنن ک این ترکیب بند و شرح پریشانی رو وحشی در وصف ی پسر گفته.بعضیا میگن از زبان زلیخا خطاب ب یوسف گفته شده اما وحشی این ادعا رو با بیت های زیر رد میکنه و عینا میگه از خاطر وحشی رفت نه از خاطر زلیخا یا کس دیگهﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﯽ ﻫﻮﺱ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖﻭﺯ ﺩﻟﺶ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﻟﺠﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖﺷﺪ ﺩﻝ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻭ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖﺑﺎ ﺩﻝ ﭘﺮ ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﻮﺷﯽ ﺧﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖﺣﺎﺵ ﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﻭﻓﺎﯼ ﺗﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﺪﺳﺨﻦ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﮐﺴﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﺪ****در جای دیگم ک بقول دوستمون ک بالا گفتن عینن پسرو خطاب قرار میده:ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻭ ﻣﺴﺖ ﺯ ﺟﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢﻣﺎﯾﻪ ﻋﯿﺶ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ ﺳﺎﻗﯽ ﻣﺠﻠﺲ ﻋﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
user_image
ناصر
۱۳۹۴/۰۹/۰۶ - ۱۳:۵۸:۱۱
کاش یه روزی معشوقم زهرا بیاد اینجا و نظر منم بخونه...این شعر بسیار زیباست..زهرا من تو رو هنوز دوست دارم مثله همیشه..نفرین به من که هیچ وقت نتونستم برای تو قدم پیش بذارم ..نفرین زندگی من ..نفرین به بی پولی وفقر
user_image
فرشاد سمایًی
۱۳۹۴/۰۹/۲۳ - ۱۹:۰۲:۴۶
با دیدن وخواندن این شعر یاد عشق از بین رفته ام شقایق میفتم خیلی زیباست
user_image
علیرضا
۱۳۹۴/۱۰/۱۸ - ۱۱:۰۳:۰۶
یکی از بهترین اشعاری که تا بحال بیش از هزار بار مرور کردم وسالهاست که حفظم .به جرات از اشعاری هست که برای جوانان عاشق پیشه تازگی دارد .روحت شاد وحشی بافقی
user_image
صادق
۱۳۹۴/۱۲/۲۱ - ۱۶:۵۲:۳۶
وقتی تنها 7 سالم بود عاشق شدم،عاشق دختری به نام گلی، و الان که 39 ساله م است هیچ گاه، هیچ گاه او را فراموش نکرده و نمیکنم،یادم هست کتاب وحشی بافقی را او در تاریخ ( 1370/6/31) به من هدیه داد که این شعر زیبا را برآیم با دست خط خودش روی صفحه اول کتاب نوشته بود و الان که 24 سال از آن زمان میگذرد، همچنان این کتاب، با ارزشترین دارایی من است و امشب که ساعت 1:19 بامداد روز شنبه 1394/12/21 است،این شعر زیبا را تقدیم خودش میکنمگلی غ، تا زمانی که نفس میکشم در خاطر من هستی، بی وفا
user_image
محمذرضا
۱۳۹۵/۰۱/۰۷ - ۰۸:۲۸:۲۴
ای شعر مراکشته وقتی که باداریوش گوش مینکم دیوونه میشم
user_image
استادکوچولو
۱۳۹۵/۰۱/۲۳ - ۰۲:۰۰:۴۷
پس ازمدت هااومدم و یاد محمدافتادم که اولین بار این شعر رو برام خوند و چقدر دوستش داشت.بی معرفت اگر پیامم رو دیدی بهم پیام بده
user_image
حسن
۱۳۹۵/۰۲/۱۲ - ۲۰:۵۱:۲۴
چند در کوی تو با خاک برابر باشمچند پا مال جفای تو ستمگر باشمچند پیش تو ، به قدر از همه کمتر باشماز تو چند ای بت بدکیش مکدر باشممی‌روم تا به سجود بت دیگر باشمباز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم
user_image
abidgp
۱۳۹۵/۰۳/۱۲ - ۰۵:۲۹:۳۰
از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت چهره آلوده به خوناب جگرخواهم رفتتا نظر می کنی از پیش نظر خواهم رفت گر نرفتم ز درت شام، سحر خواهم رفت نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت نیست باز آمدنم باز اگر خواهم رفت . . . /A\_#abidgp
user_image
S
۱۳۹۵/۰۳/۲۰ - ۱۵:۳۹:۲۰
احمد اینو برام خوند کسی که باارزش ترینه توی زندگیم. دلم براش تنگ شده دعا کنید حداقل حداقل یه بار ببینمش.سر آن ندارد امشب که برآید آفتابیچه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی...
user_image
حصین
۱۳۹۵/۰۳/۲۷ - ۱۷:۵۰:۵۵
درود به همه ی زحمت کشان این سایتبیت 39 اونجا که میگه دور دور از تو من تیره سر انجام روم/نبود زهره که همراه تو یک گام رومواژه ی زهره به معنای سیاره ی زهره یا ناهید نیست به معنی دل و جرات داشتنه گفتم اونایی که نمیدونن بدونن تا شعر براشون دلچسب تر شه با تشکر
user_image
محمدرضا
۱۳۹۵/۰۴/۲۸ - ۰۶:۲۱:۰۷
یکی از بهترین شعر هایی که تابحال خوندم ، خیلی عالی
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۸ - ۰۶:۴۸:۱۸
راستش را بخواهید ابدا تحت تاثیر قرار نگرفتم، نمی دانم چه تیپ آدمی ممکن است آزار ببیند و جفا و کم توجهی و تحقیر و سنگدلی، همچنان عاشق بماند؟!!!! به نظرم یا باید خود کم بین باشد یا خود آزار یا از نظر شخصیتی یک فردindependent مستقل نباشد، که مجبور است با اتکاء به یک شخصیت قوی و آویزان شدن از او بقای خود را تمدید کند! اگر هم کسی هیچ کدام از این اختلالات شخصیتی را نداشته باشد و چنین شعری بگوید حتما دارد بازی با الفاظ می کند! ما نیامدیم که گدایی محبت کنیم، محبت حقیقی از روی معرفت است و اگر کسی حاضر است شما را بیازارد یا او زیبایی های شما را نشناخته یا شما خودتان به زیبایی خود باور ندارید و یا شاید آنها را به ظهور نرسانده اید؟در هر صورت پرونده این عشق بسته است و چیزی به نام عشق در میان نیست، یا هیجانات زودگذر است یا نوسانات هورمون ها و دیگر مواد شیمیایی،یا عدم احساس امنیت یا... هر چه هست عشق نیست، به شما اطمینان میدهم.
user_image
کیان
۱۳۹۵/۰۵/۰۲ - ۰۷:۳۱:۰۵
واقعا خیلی عالی بود یاد دوران دانشگاه افتادم من این شعرو تو دفترم نوشته بودم وبیشترش رو حفظ بودم
user_image
عباس
۱۳۹۵/۰۵/۰۲ - ۱۷:۴۱:۰۸
من امشب بعد پنج سال عاشقی شکستماین شعر تنها تسلی منهاین شعر نیست دنیاییه ک اگه بتونی توش وارد شی و بفمی چی میگه تو دنیای واقعی میتونی موفق باشی...خدایا کمکم کن
user_image
شهرام نقوی
۱۳۹۵/۰۵/۰۳ - ۰۲:۱۴:۳۲
میگن وحشی بعد این شعر میمیره.یه روز این شعر رو به مریمی گفتم که بعد از سالها پاکبازی بهش بجز دروغ و کبر و ریا چیزی نصیبم نشد.شاید هیچوقت نفهمه بهش چی گفتم.نتیجه سپیدی موهام و حس تنفرم از همه زنها و تغییر دنیام این شعر بود.به جایی رسیدم که دیدم خیلی باختم و دل به هر کس دادن غلط است.وای نفرین به عشق که یک بیماری اختلال روانیه.و عاشق آن به غایت شکست خورده و معشوق آن جلاد
user_image
mm
۱۳۹۵/۰۵/۲۹ - ۰۰:۲۸:۵۰
پاکبازم هم کس طور مرا می‌داندپاکبازم همه کس طور مرا می‌داند
user_image
mm
۱۳۹۵/۰۶/۱۴ - ۱۲:۴۱:۵۷
نمی دانم چه تیپ آدمی ممکن است آزار ببیند و جفا و کم توجهی و تحقیر و سنگدلی،همچنان عاشق بماند؟!!!!یک عاشق واقعی اینکار را میکند!وصال او ز عمر جاودان بهخداوندا مرا آن ده که آن بهبه شمشیرم زد و با کس نگفتمکه راز دوست از دشمن نهان بهکسانی این پرسش را میپرسند در واقع عاشق نیستند و نمیشوند. عشق محبت بدون شرط است مثل عشق خداوند به بندگان: اگر تمام جهان کافر شوند خداوند از جود ازلی خود نمیکاهد.
user_image
داریوش
۱۳۹۵/۰۶/۱۹ - ۰۴:۱۵:۳۳
با عرض ادب و احترام خدمت همه دوستانوحضی بافقی از عارفان بزرگی بودند و این شعر در واقع نوعی نیایش میان بنده و خدایش است و در واقع بامعبود خویش سخن ها می کند عاشقعاشقی که وهم عشق برش داشته و در اخر متوجه خواهد شد که اوست عاشق و ما معشوق
user_image
آرسیس
۱۳۹۵/۰۷/۰۵ - ۱۰:۲۶:۱۸
بسوزد پدر عاشقی :(
user_image
حمید
۱۳۹۵/۰۹/۱۴ - ۰۶:۴۳:۵۷
واقعا شعر بی نظیر و زیباییستالان توی این شعر از کدوم بیت مشخص میشه که معشوق پسر هست؟
user_image
حسین جععری
۱۳۹۵/۰۹/۱۸ - ۰۳:۴۴:۰۸
به راستی که این ابیات مایه ی فخر ادبیات فارسی است و ادبیات فارسی وام دار این شاعر بزرگ است.
user_image
مینا
۱۳۹۵/۱۰/۱۱ - ۱۴:۲۴:۵۸
حرف ناگفتن و تمکین تورا بنده شوم...میشه معنی این مصرع رو بگید؟؟...یه نفر بهم گفته نمیدونمم منظورش چی بود:)
user_image
میلاد
۱۳۹۵/۱۱/۰۸ - ۱۵:۱۴:۵۷
سلاممن هم اولین بار این شعر رو از داریوش اقبالی شنیدمیادمه وقتی به دروغ از زبان عشق اول و آخرم بهم جواب رد دادن بالای کوهی تو یک شهر غریب نشستم و این شعر رو از داریوش گوش دادموحشی بافقی قطعا یک عاشق واقعی بودهمیشه این رو تو شعر هاش احساس کردآهنگ همخواب رقیبانی رو هم که چاووشی خونده از شعر وحشی بافقیه
user_image
Mehrshad
۱۳۹۵/۱۱/۲۶ - ۲۲:۰۶:۰۷
من هم‌ مثل خیلی از دوستان اولین بار این شعر رو با صدای داریوش شنیدم اونموقع نمیدونستم این شاهکار از وحشی بافقیه. احساسی که شاعر لحظه سرودن این اثر داشته رو با تمام وجود حس میکنم دقیقا حال روز الان من رو داشته و با تمام وجود عاشق بوده. انگار که از دل من بر اومده این شعر. یه حس مشترک که آرزو میکنم هیچ دل عاشقی تجربه نکنه این حس رو
user_image
علی
۱۳۹۵/۱۲/۱۷ - ۱۶:۳۸:۱۳
این شعر در وصف میرمیران نیستدر وصف مولاستچون وحشی بافقی از سلسله شاه نعمت اللهی ها بوده و از صوفیان بزرگ در آن دوران بوده پس نمیتواند یک همچین شعر زیبایی را در مورده انسانی سروده باشد
user_image
حمید
۱۳۹۶/۰۳/۱۰ - ۱۵:۴۰:۲۷
سلام به همه ی عزیزان دلم دلم با خوندن همیشگی این شعر اتیش میگیره خیلی گریه میکنم واقعا خدا چرا به بعضی افراد دل نرم داده تا بعضی ها خیلی راحت اسیرش کنن خدایا خوشت میاد زجر مارو ببینی چقدر زجر بکشیم نوبت انسانهای وفادارت پس چه موقعی هستش من خیلی عاطفی هستم ولی انقدر محبت کردن و عشق زیادی به طرف مقابل اونو از خود بی خود میکنه فکر میکنه با رها کردن شما جای دیگه عشق بیشتر بدست میاره وفاداری مرده تموم شده ولی ادمهای وفادار همیشه هستن که خدا نشون بده چقدر بی وفایی زیاد شده بخدا قسم از جونمم گذشتم براش ولی منو به ی معتاد فروخت عاشقش بودم مرگبار تا اخر عمرمم عاشقشم بخدا قسم از ماست که بر ماست دلم خون شده خیلی خون شده داغونم این شعر منو نابود میکنه امیدوارم روزی عاشق ها و انسانهای وفادار به حق واقعی خود برسن.....
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۳/۱۱ - ۰۵:۳۶:۲۴
آن نه عشق است که از دل به دهان می‌آیدوان نه عاشق که ز معشوق به جان می‌آید..
user_image
امپرور
۱۳۹۶/۰۳/۲۷ - ۰۴:۴۰:۱۷
سوالی از «نادر..»:این بیت که نوشتی ادامه داره یا فقط یه تک بیت هستش؟
user_image
امپرور
۱۳۹۶/۰۳/۲۷ - ۰۵:۰۵:۱۵
این شعر فیض کاشانی هم یکم موضوعش ماشبه این ترکیب بند وحشی بافقی هستش:گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشیگفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشیگفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردیگفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشیگفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدمگفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشیگفتم لباس تقوی در عشق خود بریدمگفتا به نیک نامی جامه دریده باشیگفتم که در فراقت بس خوندل که خوردمگفتا که سهل باشد جورم کشیده باشیگفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشداز ما وفا نیاید شاید شنیده باشیگفتم شراب لطفت آیا چه طعم داردگفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشیگفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آنجان بر لبت چه آید شاید چشیده باشیگفتم بکام وصلت خواهم رسید روزیگفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشیخود را اگر نه بینی از وصل گل بچینیکار تو فیض اینست خود را ندیده باشی
user_image
خرم روزگار
۱۳۹۶/۰۳/۲۷ - ۰۶:۳۹:۴۸
مطلع غزل استاد سخن است: آن نه عشق است که از دل به زبان می آیدوآن نه عاشق ، که زمعشوق به جان می آیدگو برو در پس زانوی سلامت بنشینآنکه از دست ملامت به فغان می آیداز دل به زبان و نه دهان!!و....آ
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۳/۲۷ - ۰۸:۲۷:۱۱
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفتاین شادی کسی که در این دور خرم است..
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۵/۰۳ - ۱۷:۲۷:۵۴
چه شعریچه خاطره هایی که باهاش زنده میشن و روزگار که رفته باز زنده میشه چقدر ما دلشکسته داریم...انگار همه زخم خوردن که خودمم یکی از اوناممنم شاید یه روزی دلم برا معشوقم بگیره ولی نمیدونم ارزشش رو داره یا نهکاش ادما رو تا همه ی احساس و عشقت رو به پاش میریختی هار نمیشدن...البته میگذره ....
user_image
شهرام
۱۳۹۶/۰۷/۲۶ - ۱۶:۴۲:۲۵
سلامحدود بیست سال پیش قسمتهائی از این شعر را بروی نوار کاست با دکلمه دختری با صدای غمگین بروی آهنگ داریوش شنیدم.یه جائیش میگفت :"ومیستایم قلب سنگی تو را که صادق بود و هرگز نخواست به دروغ با من باشد".لطفا اگه کسی اون دکلمه با صدای دختر سرخورده را داره برام روی ایمیلم بفرسته سپاسگزارم.shahramgostaresh@gmail.com.
user_image
مهرداد طباطبایی
۱۳۹۶/۱۰/۱۰ - ۱۵:۳۵:۲۶
این شعر برای من خیلی خاطره انگیزه ،بعد از عشقی که خودم با دستای خودم باهاش بد کردم برام مرحم شده بود این شعر مخصوصا با دکلمه داریوش که این شعر رو خونده ،خلاصه گذشت و من بعد از چندین سال ک درگیر عشقش شدم ،هنوزم میام این شعر رو میخونم و نفس های عمیقی میکشم....
user_image
ترانه
۱۳۹۶/۱۱/۱۰ - ۱۱:۲۳:۵۰
همان طور که مهدی هم اشاره داشته است و همچنین با توجه به بیت قبلی ظاهرا «محجوبی» به جای «محبوبی» درست باشد
user_image
مازیار
۱۳۹۷/۰۲/۱۸ - ۱۱:۳۰:۳۲
"سد" یک واژه فارسی است و دلیلی نیست ک "صد"نوشته شود. سد درستیر است.
user_image
Kazemi
۱۳۹۷/۰۳/۲۴ - ۱۲:۴۰:۰۴
تمامی نظرات را که شامل 120 متن بود مطالعه کردم و در این میان به یک موضوع جالب برخوردم که نام داریوش بود که بیش از بیست بار تکرار شده بود. اما وقتی که می خواستم نام وی و دکلمه ای که اجرا کرده رو وارد کنم در فهرست انتخابی با نام چند داریوش برخورد کردم که هیچکدام اقبالی نبود
user_image
حمید۲۲
۱۳۹۷/۰۶/۰۴ - ۰۸:۳۶:۳۱
این بند از شعر زیبای وحشی بزرگ انگار به دولت سرخوشمونگفته :مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیستعاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیستاز غمت سر به گریبانم و تدبیری نیستخون دل رفته به دامانم و تدبیری نیستاز جفای تو بدینسانم و تدبیری نیستچه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست
user_image
مهرداد خلیلی
۱۳۹۷/۰۷/۰۲ - ۰۳:۰۵:۲۱
چه سوز عشقی داشته وحشی بافقیچقدر این شعر زیبا و سوزناکه
user_image
سجاد
۱۳۹۷/۰۸/۲۹ - ۰۶:۱۲:۲۷
داریوش عزیز یک قطعه را به اشتباه دکلمه کرده و گفته:تو نه آنی که غم عاشق زارت باشم!!!در حالیکه درست آن همینی ست که در سایت گنجور آمده.سپاس
user_image
محمد رضا
۱۳۹۷/۰۹/۲۷ - ۰۶:۰۲:۰۹
سلاماین شعر مخاطبش خانم هست نه اقاالبته شعری که نوشته شده در حاشیه ها که ای پسر چند به روی همه خندان باشیدر شعر دیگه ای هست با عنوان شرح پریشانی که ربطی به این شعر ندارهتشکر از همه بزرگان ودوستان
user_image
سماوی
۱۳۹۷/۱۲/۲۴ - ۱۹:۴۱:۱۳
چه افتاد این سرِ ما را، که خاکِ در نمی‌ارزد؟ترکیب‌بند عجیبی‌ستوصف حال دل ریش جفادیده‌گانی که از وفاداری برخورداری ندیده‌اند و زبان الکنی دارند..خدا کند که روزگار به آسانی نگذرد از نامهربانان..شب در بستری سوزن‌آجین از یادها می‌خوابم:’(
user_image
محمد رضا فرنیا
۱۳۹۸/۰۳/۳۱ - ۱۴:۳۴:۲۷
سال 1367 چهارم دبیرستان، استاد ادبیات دکتر ازهر، خواندن و حفظ کردن این ترکیب بند و چند سعر دیگه رو‌به ما توصیه کرد و‌در کنار دروس دبیرستان اونها رو حفظ کردیم، یادگاری ارزشمند از استادی بزرگ‌ منش در خونین ترین دوران جنگ ایران و عراق.
user_image
ایمان سهیلی
۱۳۹۸/۰۴/۱۰ - ۰۰:۴۹:۴۱
با سلام.یکی از دوستان، به دکلمهٔ اشتباه ِ یکی از ابیات این ترکیب‌بند توسط آقای داریوش اقبالی اشاره فرمودند. باید اضافه کرد که جناب داریوش اقبالی، حداقل دو بیت دیگر از این شعر را کاملاً نادرست و غلط خوانده‌اند.یک :واژهٔ «زٙهره» به فتح زاء ، که ایشان با خطایی آشکار، به ضمّ ِ زاء اجرا نموده‌اند؛ به طوری که مشخصاً تبدیل به نام دخترانه ٔ «زهره» شده است!دو :بیت آخر، که ایشان ترکیب «خاطر وحشی» را، «خاطره ، وحشی» ادا کرده‌اند؛ که بالکل نادرست است و مفهوم بیت را تخریب کرده است.با سپاس از سایت یگانه و ارزشمند گنجور.
user_image
گویان
۱۳۹۸/۰۷/۱۹ - ۱۶:۲۰:۴۴
Woowچه اشکهایی زیر این ترکیب بند ریخته شدهیک دوستی هم 7 سالگی عاشق شدند
user_image
سنا
۱۳۹۸/۰۷/۱۹ - ۱۹:۰۲:۰۷
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیمامید ز هر کس که بریدیم ، بریدیمدل نیست کبوتر که چو برخاست نشینداز گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیمرم دادن صید خود از آغاز غلط بودحالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیمجدی نگیر جون من. قربانت!
user_image
یه غریبه
۱۳۹۸/۰۹/۰۵ - ۱۰:۰۰:۱۷
خب دوست داشتن هم به نعمته اونم تو این دنیایی که نمیشه سر از کارش در آوردمنم یکی رو دوست داشتم و هر روز هم از روز قبل بیشتر ، نبودنش منو هم شاعر کرده و حال کسی مثل وحشی رو خوب میفهمم، تقریبا 12 سال گذشته و الان نمی دونم کجاست ، اما همین که دوسش دارم با اینکه خودشو ندارم کلی زندگی رو برام عوض کرده ، نمی دونم اگه عشق نبود کارم به کجا می کشید ، ولی خب چه میشه کرد سخت دلتنگشم و کاری نمی تونم انجام بدم تا بعد اینهمه سال حداقل به بار ببینمش، حاضرم جونم رو بدم فقط به لحظه ببینمش، دوست داشتن به موهبته ، هر چند کمر کوه اینجا کم مباره ،خوزستان - شوشتر - دوازده سال قبل از این تاریخ ( 05 / 09 / 1398 ) میدونم یه روزی به جایی دوباره می بینمت ، فقط با این انتظار زنده ام ، با اون کاپشن سبز حسابی دوست داشتنی شده بودی ، معماری می خوندی ، اما مهمترین بنایی که شکلش دادی یه عاشق بود، خیلی دوست دارم ، یه روزی میفهمی
user_image
رهگذر
۱۳۹۹/۰۱/۰۵ - ۱۹:۱۴:۵۶
در
پاسخ به جناب روفیا:با یک شعر از یک شاعر به تنهایی نباید شاعر رو روانکاوی کرد. اینکه سریع نتیجه می‌گیرید کسی که فلان رفتار رو می‌بینه و به عاشقی ادامه می‌ده پس دچار فلان اختلال روانی هست...این شعر از همین شاعر فکر می‌کنم بهترین
پاسخ به شماست:جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگرمن نه آنم که فریب تو خورم بار دگرشد طبیب من بیمار مسیحا نفسیتو برو بهر علاج دل بیمار دگرگو مکن غمزهٔ او سعی به دلداری مازانکه دادیم دل خویش به دلدار دگربسکه آزرده مرا خوشترم از راحت اوستگر صد آزار ببینم ز دل آزار دگروحشی از دست جفا رست دلت واقف باشکه نیفتد سرو کارت به جفا‌کار دگر
user_image
رها
۱۳۹۹/۰۵/۲۲ - ۱۶:۳۳:۵۹
شما عزیزی که می فرمایی معشوقه شما دیر به فریاد شما رسید و نوشدارو بعد از مرگ سهراب بود.به واقع نوشدارو بعد از مرگ سهراب نبوده که همین سخن گفتن شما بحمدالله نشان دهنده زنده بودن سهراب است.و البته علما اعتقاد دارند که در عشق عرفانی هم سهراب بلاخره نوشدارو را پیش از مرگ ظاهری می نوشد(با پادشه بگوی که روزی مقدرست)پس باید خون گریست برای معشوقان مظلوم که به ظالمی شهرت یافته اند !(نیست مظلوم تر از ظالم کسی در عهد تو)
user_image
میلاد قائمی
۱۳۹۹/۰۸/۲۹ - ۰۸:۲۳:۵۲
برای دوستانی که مثل من نمیدونن باید گفت، رفتن اولاست ز کوی تو، ستادن غلط است.یعنی : بهتر رفتن از کوی تو است ، ایستادن یا صبر کردن غلط است.اولا (بر وزن مولا یا سودا)= بهتر
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۱۱/۱۳ - ۱۵:۲۲:۳۹
از«پیت»آیم و بامن...... اشتباه استاز«پی ات» .......صحیحهوالبته درج چنین اشتباهی باعث شگفتی است
user_image
۲۷۲۷۴
۱۴۰۰/۰۱/۲۴ - ۲۱:۰۴:۳۱
دوازده سال پیش دربند نگاهش شدم.هشت سال از آخرین باری که دیدمش میگذره، هشت سال تلاش کردم فراموش کنم و نشد و هر روز حسرت بیشتری به دلم نشست، کاش اون روزا برمیگشت و کاش و کاش و کاش ...تو اون روزهایی که هر روز میتونستم ببینمش این شعر رو خوندم، و هرچی میگذره بیشتر و بیشتر دارم درکش میکنم، حس تلخ نرسیدن و یکی نشدن ...کاش زمان تو اون سالها برام متوقف میشد و کاش یکبار دیگه میشد ببینمتافسوسدوستدار تو تا ابد42643
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۵/۱۳ - ۰۹:۳۶:۱۲
سلام ...حاشیه ها را خواندم زیبا بود و خاطراتی که پشت هر حاشیه بود با اینکه برای من نبود اما مثل یک کتاب که وقتی میخوانی خود را در شخصیت اصلی کتاب میبینی بود ... من سن کمی دارم  عاشق به معنای چیزی که بیشتر انسان ها میپندارند نشده ام ...اما عاشق کسی شدم که برای من بالاتر از هرکسی بود ...معلمی که برای من معلم تنها نبود ...اشکهای زیادی برای او ریختم ...و با لحظه لحظه دوران با او قلبم دردی داشت بس عجیب ... روزها گذشت و دیگر او رانمیبینم...اما بدتر از جدایی و انتظار چیزدیگری هست...گذر زمان ... هیچگاه کسی نخواهد فهمید که آنکس که به او عشق ورزیدی ،همان یار حقیقی نیست و در انتظار یار حقیقی بمانی ...یاری که هیچگاه ندیده ای ...گول زدن خود ...برای دوری از غم ... و این یعنی دور کردن خود از حقیقت : اینکه هیچگاه آن یارخیالی را نمیبینی ...       و اما، بانو روفیا عزیز ... این خود یک عشق است ...اینکه سختی ها و...را به جان بخری تا بالاخره به مقصد رسی..ملامت ها و ناسزا را و هر چیزی را ... حافظ گفت :   ..والله ما راینا حب بلا ملامه ... هر چیزی که شما گفتید ///کم توجهی ،تحقیر ،سنگدلی ،جفا...///و باز هم عاشق بماند... .؛ آری باید بماند اگر نماند که عاشق نیست !او خود کم بین نیست!ولی خود را در عاشق یار کوچک میداند ؛او عاشق میماند چون عاشق است ... آری عشق بیماری ست ولی با این اسم ها روان شناختی و درمانی .... نه ؛ بیماری عشق همان بیماری عشق است و بس؛  ...علت عشق از علتها جداست ...  این بیت و این شعر مولانا به خوبی عشق را نشان داده ... .     به هر حال دوست دارم در ادامه حرف م از معلم عزیز خود تشکر کنم ... معلم عزیز من همچو آن یار خیالی بود ... امیدوارم معلم عزیز من در هر لحظه و هر مکان به عشق ورزیدن به دانش آموزان ادامه دهد و همیشه و هر مکان تابنده در تیرگی ها باشد ...دوسش دارم به جان ...
user_image
حافظ اکبری
۱۴۰۰/۰۶/۰۵ - ۰۲:۰۴:۲۹
من همیشه میومدم گنجور چند بیتی شعری میخوندم و میرفتم اما این شعر باعث شد من اکانت درست کنم تا بتونم نظر بدم خیلی غم انگیز و زیبا هس...   گر ز آزردن من هست غرض مردن من مردم ، آزار مکش از پی آزردن من
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۰/۰۶/۱۰ - ۰۴:۳۸:۵۵
سلام بر دوستان گرامی  ضمن ابراز احساس مشابه با اکثر دوستان واجب دیدم که درودی مخلصانه بگم به روح پرفتوح واحساس زلال و پاک وحشی  بافقی و همچنین تشکری از خواننده محبوب اکثر فارسی زبانان آقای داریوش اقبالی که با حسن گزینش وانتخاب این شعر  وبا آن صدای دوست داشنی  این اثر را برای بیشتر ما  خاطره انگیز وشاید بهتر است  بگویم معرفی کرده اند  که امیدوارم سالم وتندرست باشند  واین نمونه ای از تعهد واحساس تکلیف در مقابل هنر است وبا سپاس فراوان به دست اندر کاران سایت وزین گنجور  که در اشاعه فرهنگ وادب فارسی همچون ستاره ای در آسمانی تاریک  میدرخشند.   با سپاس واحترام فراوان 
user_image
Njme Sarhadi
۱۴۰۱/۰۳/۱۲ - ۱۵:۴۸:۳۳
چقدر فوق العاده بود این شعر ‌‌...به معنای کلمه محشر ...و البته حاشیه های پیج ...چه خاطراتی از چه زمان های دوری ..‌چقدر دوست داشتم بدونم الان چه نظری راجب این شعر دارند...
user_image
پریشان حالی
۱۴۰۱/۰۴/۱۳ - ۱۸:۲۲:۳۱
چقدر در این ساعت و این لحظه به این شعر احتیاج داشتم به ویژه این دو بیت آنچه چه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد/ هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد این ستم ها دگری با من بیمار نکرد/ هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد ...
user_image
اسماعیل حق شناس
۱۴۰۱/۰۵/۱۲ - ۰۳:۵۶:۳۶
کاش می شد دکلمه داریوش را هم اینجا اضافه کنید
user_image
وحید مرادی
۱۴۰۱/۰۵/۳۱ - ۰۱:۰۹:۳۵
۱۹ سال پیش ، شاهرود ، دوران دانشجویی چه حالی میکردیم با این شعر بی نظیر ، چه روزهای خوبی بود و چه صفایی داشت زندگی با شعر ...
user_image
مجتبی ص
۱۴۰۱/۰۶/۰۸ - ۱۴:۳۰:۳۰
این شعر من رو یاد عشق دوران دانشگاهم میندازه که از همون دیدن اول عاشقش شدم و حس میکردم تا ابد قراره با هم بمونیم. چه روز ها و شبهایی به زندگی آینده ام کنارش فکر میکردم... البته اون هم من رو دوست داشت اما رفتارهاش دقیقا مصداق این بند شعر بود: همچو گل چند به روی همه خندان باشیهمره غیر به گلگشت گلستان باشیهر زمان با دگری دست و گریبان باشی.... و رفتارش و صمیمیت و خنده هاش با همه جوری بود که با همون برخورد اول دل خیلی ها رو میبرد و اصلا هم حواسش نبود به این مساله و فقط قلب من بود که میشکست. من هم یکبار که از این رفتاراش خیلی عصبانی شدم خودم گفتم میخوام ترکت کنم اما خب فقط از روی عصبانیت بود و از ته قلبم دوستش داشتم. اما اون دیگه با من حرفی نزد و واقعا ترکم کرد!! و هرچه التماس کردم به من برنگشت. و من 5 سال سیاه ترین روز های زندگیم رو سپری کردم و کمتر شبی بود که گریه نکنم و بخوابم... و در نهایت به کسی دیگه علاقه مند شدم و الان در کنار همسرم دارم زندگی میکنم. زندگیم رو خیلی دوست دارم و همسرم رو هم همینطور اما هنوز هر چند وقت یک بار.....گاهی.....یادش میفتم و از ته دل آه میکشم. به قول حافظ: گرچه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت/ همچو تبم نمی رود آتش مهر از استخوان...ای سارای بی وفا؛ کاش نبودی در زندگی من. اشک های مخفی شبانه ی من رو فقط خدا دید و از تو بازخواست خواهد کرد. نفرین به قلب تو
user_image
Hani Salek
۱۴۰۱/۰۶/۱۷ - ۰۷:۳۰:۳۸
الله الله زکه این قاعده اندوخته ای  کیست استاد تو اینها ز که اموخته ای... چقدر عمیق و فوق العاده، از سال ۸۸ همه نظر دادن  کی میدونه چی سر اونا اومده تا الان ❤️
user_image
هامین کیایی!!
۱۴۰۱/۰۷/۳۰ - ۰۹:۲۳:۴۱
می نویسم به یادگار  بی نهایت عاشق کسی بودم که تمام هستی و نیستی خودمو فداش کردم،۵سال شب و روز با هم بودیم نفسم به نفسش بند بود،هیچ وقت فکر نمیکردم که اینجوری بی وفایی کنه و با رفتار و کردار اشتباهش باعث جداییمون بشه!دقیقا دوماه مونده به دومین سالگرد ازدواجمون از هم جدا شدیم!جدا شدنی ک منو از درون آب کرد،اینجا می نویسم چون هرروز میام و این شعر رو‌میخونم، حانیه عشق من تا ابد دوستتدارم هرچند بی وفایی کردی.......
user_image
محمدرضا هِدا
۱۴۰۱/۰۹/۱۴ - ۱۰:۴۷:۰۰
به نام حضرت دوست؛ ایام؛ به کام همه عزیزان ؛ و چه تقریر ها و عشق ها روایاتی؛ درپسِ پرده ی این شعر بود؛  چه نرسیدن ها و اشک ها و گریه ها؛ و چه بوسه هایی که به سرانجام نرسید. سنی ندارم و در اثنای جوانی ام؛ و ترس؛ ترسِ نشدن و به مقصد نرسیدن عشقِ چند ماهه‌مان؛  با خواندن دنیایِ در قفایِ این شعر؛ دوچندان شد؛ کسی نمیداند ایا همان خواهد بود  این عشق یا نه؟ اما ؛ عاشقی؛ زیباترین خطای آدم بوده و بس ... تردیدِ سیبِ عشق؛  و کمینِ ابلیسِ بر تلبیس؛ اما ؛ ریشه های ما با خاک ساقه های ما به نور میرسند. ما رشد خواهیم کرد... زمستانِ سرد به بهار خواهد رسید ‌‌.. حوِّل حالنا الی احسن الحال؛
user_image
مسعود سلیمانی
۱۴۰۲/۰۱/۳۱ - ۱۴:۴۴:۵۸
درود ، واژه اولاست به چه معناست؟
user_image
bahram alizade
۱۴۰۲/۰۴/۱۴ - ۰۳:۴۳:۳۷
من هر وقت این اشعار و میخونم انگار مثل ی شمع سوزان دارم ذوب میشم و احساس عجیبی دارم گاهی هم وقتی ازجانب کسی آزرده میشم از همکاران دوستان فامیل این ابیات و میخونم  
user_image
مهدی مرتضایی
۱۴۰۲/۰۸/۰۶ - ۱۴:۰۱:۲۲
سلام بابت تصویری که از وحشی گذاشته اید در تذکره وحشی آمده برادر وحشی در دربار میرمیران شاعر بود ولی در میانسالی درگذشت اطرافیان به جهت قطع نشدن مواجب خانواده  برادر شاعر به نام غیاث الدین را به عنوان شاعر دربار به جای برادر گذاردند اولین بار که وی به پیشگاه حاکم شرفیاب شد حاکم با فردی سیاه و سوخته از آفتاب و سری کاملا بی مو وهیکل وهیبتی درشت مواجه گردید لذا گفت این وحشی کیست  پس از آن وی این لقب را به تلخص گرفت. بابت طاسی سر در بیت اول شعر سر کل آورده نشستم دوش در راهی که سازم سرکل را به زیر فوطه پنهان...  ممنون مرتضایی یزد 
user_image
m.s.i
۱۴۰۲/۱۱/۰۷ - ۰۶:۲۵:۲۳
یکی از شعرهای خودم: آتش عشقی بود که به خاکستر سنگ شدروزگاری خوش که به سیاهی رنگ شدهیزمی چند خواهم آورد به آتشداننوری چند خواهم آورد به این عشق پنهانروشن کنم عشق خاموش معشوق بی وجدانشاید گرم شود قلب یخ این بانوی زیبای نامهربانخود سوزم دوباره خاکستر شوم زیر سم چهارپایانتا دوباره آرام گیرم از این عشق بی پایان
user_image
یاس کم تحمل
۱۴۰۳/۰۲/۲۱ - ۱۷:۲۴:۲۸
اینو برای تو مینویسم، امشب واسه همیشه ترکت کردم، هیچوقت نفهمیدی چقدر دوست داشتم، اما من فهمیدم که تو هیچوقت دوسم نداشتی، نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفتنیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت  
user_image
عاطفه
۱۴۰۳/۰۴/۱۹ - ۰۸:۲۲:۲۵
خوانش استاد جراح زاده روی این غزل زیبا؛  بسیار دلنشین است🙏