وحشی بافقی

وحشی بافقی

در سوگواری حضرت حسین«ع»

۱

روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست

کوس بلا به معرکهٔ کربلا زده‌ست

۲

روزیست اینکه دست ستم ، تیشه جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ست

۳

روزیست اینکه بسته تتق آه اهل بیت

چتر سیاه بر سر آل عبا زده‌ست

۴

روزیست اینکه خشک شد از تاب تشنگی

آن چشمه‌ای که خنده بر آب بقا زده‌ست

۵

روزیست اینکه کشتهٔ بیداد کربلا

زانوی داد در حرم کبریا زده‌ست

۶

امروز آن عزاست که چرخ کبود پوش

بر نیل جامه خاصه پی این عزا زده‌ست

۷

امروز ماتمی‌ست که زهرا گشاده موی

بر سر زده ز حسرت و واحسرتا زده‌ست

یعنی محرم آمد و روز ندامت است

روز ندامت چه ، که روز قیامت است

۹

روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست

از پیروان مرثیه خوانان کربلاست

۱۰

این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان

آری در آن جهان دگر تیر این عزاست

۱۱

کرده سیاه حله نور این عزای کیست

خیرالنسا که مردمک چشم مصطفاست

۱۲

بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کنند

این چشم کوفیان چه بلا چشم بی‌حیاست

۱۳

یاقوت تشنگی شکند از چه گشت خشک

آن لب که یک ترشح از او چشمهٔ بقاست

۱۴

بلبل اگر ز واقعه کربلا نگفت

گل را چه واقعست که پیراهنش قباست

۱۵

از پا فتاده است درخت سعادتی

کزبوستان دهر چو او گلبنی نخاست

شاخ گلی شکست ز بستان مصطفا

کز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفا

۱۷

ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین

و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین

۱۸

ای قوم بی‌حیا چه شد آن شوق و اشتیاق

آن جد و هد درطلب حضرت حسین

۱۹

از نامه‌های شوم شما مسلم عقیل

با خویش کرد خوش الم فرقت حسین

۲۰

با خود هزار گونه مشقت قرار داد

اول یکی جدا شدن از صحبت حسین

۲۱

او را به دست اهل مشقت گذاشتید

کو حرمت پیمبر و کو حرمت حسین

۲۲

ای وای بر شما و به محرومی شما

افتد چو کار با نظر رحمت حسین

۲۳

دیوان حشر چون شود و آورد بتول

پر خون به پای عرش خدا کسوت حسین

حالی شود که پرده ز قهر خدا فتد

و ز بیم لرزه بر بدن انبیا فتد

۲۵

یا حضرت رسول حسین تو مضطر است

وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است

۲۶

یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش

کز هر طرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است

۲۷

یا حضرت رسول ، میان مخالفان

بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است

۲۸

یا مرتضا ، حسین تو از ضرب دشمنان

بنگر که چون حسین تو بی‌یار و یاور است

۲۹

هیهات تو کجایی و کو ذوالفقار تو

امروز دست و ضربت تو سخت درخور است

۳۰

یا حضرت حسن ز جفای ستمگران

جان بر لب برادر با جان برابر است

۳۱

ای فاطمه یتیم تو خفته‌ست و بر سرش

نی مادر است و نی پدر و نی برادر است

زین العباد ماند و کسش همنفس نماند

در خیمه غیر پردگیان هیچ کس نماند

۳۳

یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت

آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت

۳۴

واحسرتای تعزیه داران اهل بیت

نی از مکان گذشت که از لامکان گذشت

۳۵

دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد

تیغ آنچنان براند که از استخوان گذشت

۳۶

یا شاه انس و جان تویی آن کز برای تو

از صد هزار جان و جهان می‌توان گذشت

۳۷

ای من شهید رشک کسی کز وفای تو

بنهاد پای بر سر جان وز جهان گذشت

۳۸

جانها فدای حر شهید و عقیده‌اش

که آزاده وار از سر جان در جهان گذشت

۳۹

آنرا که رفت و سر به ره به ذوالجناح باخت

این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت

وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر

کش روز نشر با شهدا می‌کنند حشر

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۲۶۵
دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۴۳۹
دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۳۲۸

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۰۵/۱۳ - ۰۴:۴۵:۱۵
سلام فقط دلم گرفت و به یاد مظلومیت حسین افتادم
user_image
زهرا
۱۳۸۹/۰۹/۱۷ - ۱۸:۰۰:۲۱
سلام، ممنون از این همه زحمت،به نظر می رسه صد هزار صحیح است:از سد هزار جان و جهان می‌توان گذشت
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
امیر
۱۳۹۰/۰۹/۰۹ - ۱۵:۲۱:۲۱
به نظر می رسد که در مصرع زیر وزن رعایت نشده است:"آنرا که رفت و سر به ره به ذوالجناح باخت"
user_image
saheli
۱۳۹۳/۰۸/۲۷ - ۱۳:۳۶:۰۰
اشتباه نوشتاری:آن جد و "هد" درطلب حضرت حسینصحیح:جد و جهدآنرا که رفت و سر به ره "به" ذوالجناح باختصحیح:آنرا که رفت و سر به رهِ ذوالجناح باخت
user_image
بیک بابا
۱۳۹۴/۰۶/۱۷ - ۰۲:۳۳:۴۰
در بیت ای فاطمه یتیم تو خفته‌ست و بر سرشنی مادر است و نی پدر و نی برادر استکلمه یتیم در فرهنگ لغات به فرزند پدر مرده اطلاق شده( فرزندی که خود به مردی نرسیده) و معنی دیگر یتیم بی مثل و بی همتاست. از آ«جاییکه حضرت حسین ع در زمان شهادت به مردی رسیده بود پس معنی دوم بر آن مترتب می شود.یعنی ای فاطمه فرزند بی همتای تو خفته و بالای سرش(برسرش کلمه کنایه ای وعاطفی است) نی به عنوان مادروپدر و برادر است)نی منظور چوب خیزران که سر مبارک بر آن بود.
user_image
بیک بابا
۱۳۹۵/۰۷/۱۷ - ۱۱:۴۵:۲۵
سلامکلمه صد در 5 بیت مانده به آخربیشتر به کلمه سد نزدیک است چرا که کلمه صد بحث ریاضی می کند ولی کلمه سد بحث از استوار و جداکننده دارد و جان انسان از سد هایی است که مانع از رسیدن به خدا می شود در این شعر،ارزش شهدا هم به گذشتن از جان برای خداست که به می یابد.شاعر وقتی به پادشاهی مطلق خدا می رسد عنوان می کند که ازهزاران سد استوار برای رسیدن به تو می توان گذشت. پس بحث ریاضی و عددی نیست.
user_image
توانای دانا
۱۳۹۸/۰۵/۲۳ - ۱۱:۴۰:۵۱
زهرا خانم در قدیم سد (عدد) این شکلی بود که البته درست هم بود ولی در چند دهه اخیر برای اشتباه نگرفتن با سد (مانع) این عدد رو نوشتن صد ، بنابراین سد درسته و وحشی هم از این فن ادبی استفاده کرده