فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۰۲

۱

چنان کز تاب آتش آب از گرمابه می‌ریزد

ز سوز دل مدام از دیده‌ام خونابه می‌ریزد

۲

به مرگ تهمتن از جور زال چرخ در زابل

چو رود هیرمند اشک از رخ رودابه می‌ریزد

۳

به جان پروانه شمعم که گاه سوختن از غم

سرشک خویش را با حال عجز و لابه می‌ریزد

۴

گزیدم بس ز ناکامی بس انگشت تحیر را

از این رو تا قیامت خونم از سبّابه می‌ریزد

۵

گواه دامن پاک سیاوش گشت چون آتش

فلک خاکستر غم بر سر سودابه می‌ریزد

۶

من و دل از غم ماهی ز اشک و آه چون ماهی

گهی در دجله می‌خواهد، گهی در تابه می‌ریزد

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۶۹

نظرات