فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۱۲

۱

باز طوفان بلا لجهٔ خون می‌خواهد

آنچه زین پیش نمی‌خواست، کنون می‌خواهد

۲

آنکه بنشاند به این روز سیه ایران را

بر سر دار مجازات نگون می‌خواهد

۳

عاقل کام طلب ره رو آزادی نیست

راه گم کرده صحرای جنون می‌خواهد

۴

نوشداروی مجازات که درمان دل است

مفتی و محتسب و عالی و دون می‌خواهد

۵

دست هر بی‌سروپایی نرسد بر خط عشق

مرد از دایره عقل برون می‌خواهد

۶

خاک این خطه اگر موج زند همچو سراب

تشنه کامی‌ست که از جامعه خون می‌خواهد

۷

فرخی گر همه ناچیز ز بی‌چیزی شد

فقر را باز ز هرچیز فزون می‌خواهد

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۷۲

نظرات