فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۱۳

۱

رسم و ره آزادی یا پیشه نباید کرد

یا آنکه ز جان‌بازی اندیشه نباید کرد

۲

سودی نبری از عشق گر جرأت شیرت نیست

آسوده گذر هرگز زین پیشه نباید کرد

۳

گر آبِ رَزَت باید ای مالکِ بی‌انصاف

خون دل دهقان را در شیشه نباید کرد

۴

در سایه استبداد پژمرده شد آزادی

این گلبن نورس را بی‌ریشه نباید کرد

۵

با داس و چکش کن محو، این خسروی ایوان را

چون کوهکنی هر روز با تیشه نباید کرد

تصاویر و صوت

نظرات