فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۱۵

۱

آن غنچه که نشکفت ز حسرت دل ما بود

وان عقده که نگشود ز غم مشکل ما بود

۲

مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است

در دشت جنون همسفر عاقل ما بود

۳

گر دامن دل رنگ نبود از اثر خون

معلوم نمی شد دل ما قاتل ما بود

۴

سرسبز نگردید هر آن دانه که کشتیم

پا بسته آفت زدگی حاصل ما بود

۵

دردانه مه بود و جگر گوشه خورشید

این شمع شب افروز که در محفل ما بود

۶

این سر که به دست غم هجر تو سپردیم

در پای غمت هدیه ناقابل ما بود

۷

از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم

مستوره آئینه حق باطل ما بود

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۷۴

نظرات