فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۱۷

۱

یک دم دل ما از غم، آسوده نخواهد شد

وین عقده بآسانی، بگشوده نخواهد شد

۲

تا فقر و غنا با هم، در کشمکش و جنگند

اولاد بنی آدم، آسوده نخواهد شد

۳

در وادی عشق از جان، تا نگذری ای سالک

این راه پر از آفت، پیموده نخواهد شد

۴

اندیشه کجا دارم، از تهمت ناپاکان

چون دامن ما پاکست، آلوده نخواهد شد

۵

ای شاه رخ نیکو، از خط جفا رخ شو

کاین لکه تو را از رو، بزدوده نخواهد شد

۶

از گفته ما و من شد تازه غم دیرین

این رسم کهن تا کی، فرسوده نخواهد شد

۷

گر دشمن جان گردند، آفاق به جان دوست

یکجو غم جانبازان، افزوده نخواهد شد

تصاویر و صوت

نظرات