فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۲۸

۱

شب که دل با روزگار تار خود در جنگ بود

گر مرا چنگی به دل می‌زد نوای چنگ بود

۲

نیست تنها غنچه در گلزار گیتی تنگدل

هر که را در این چمن دیدم چو من دلتنگ بود

۳

گر ز آزادی بود آبادی روی زمین

پس چرا بی‌بهره از آن کشور هوشنگ بود

۴

نوشدارو شد برای نامداران مرگ سرخ

بس که در این شهر ننگین زندگانی تنگ بود

۵

بس که دلخون گشتم از نیرنگ یاران دورنگ

دوست دارم هر که را در دشمنی یکرنگ بود

۶

بی‌سر و پایی که داد از دست او بر چرخ رفت

کی سزاوار نگین و درخور اورنگ بود

۷

شاه و شیخ و شحنه درس یک مدرس خوانده‌اند

قیل و قال و جنگشان هم از ره نیرنگ بود

۸

برندارم دست و با سر می‌روم این راه را

تا نگویی فرخی را پای کوشش لنگ بود

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۷۹

نظرات

user_image
کژدم
۱۴۰۲/۰۹/۱۱ - ۰۵:۱۳:۵۶
به جز در این یک بیت، همه واژه‌های به کار رفته در دیگر بیت‌ها همگی پارسی سره‌اند.