فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۳

۱

زد فصل گل چو خیمه به هامون جنون ما

از داغ تازه سوخت دل لاله‌گون ما

۲

آن دم به خون دیده نشستیم تا کمر

کان سنگدل ببست کمر را به خون ما

۳

ما جز برای خیر بشر دم نمی‌زنیم

این است یک نمونه ز راز درون ما

۴

در بزم ما سخن ز خداوند و بنده نیست

دون پیش ماست عالی و عالی‌ست دون ما

۵

ما را به سوی وادی دیوانگی کشید

این عشق خیره‌سر که بود رهنمون ما

۶

ساقی ز بس که ریخت به ساغر شراب تلخ

لبریز کرد کاسه صبر و سکون ما

۷

تا روز مرگ از سر ما دست برنداشت

بخت سیاه سوخته واژگون ما

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۴۴

نظرات