
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۴۹
۱
هر چند که با فکر جوانیم که بودیم
در پیروی پیر مغانیم که بودیم
۲
گر هستی ما را ببرد باد مخالف
خاک قدم باده کشانیم که بودیم
۳
با آنکه بهار آمد و بشکفت گل سرخ
ما زرد رخ از باد خزانیم که بودیم
۴
عمریست که از سوز فراق تو من و شمع
شب تا به سحر اشک فشانیم که بودیم
۵
هنگام زبونی نشود حربه ما کند
چون دشنه همان تند زبانیم که بودیم
۶
مستند حریفان سبک مغز به یک جام
ما جرعه کش رطل گرانیم که بودیم
۷
در سادگی و عیب و هنر گفتن در رو
چون آینه مشهور جهانیم که بودیم
۸
از باد حوادث متزلزل همه چون کاه
مائیم که چون کوه همانیم که بودیم
تصاویر و صوت

نظرات