
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۵۵
۱
گر برخی جانان من دلداده نبودم
در دادن جان این همه آماده نبودم
۲
عیب و هنر خلق نمی شد ز من اظهار
چون آینه گر پاکدل و ساده نبودم
۳
سرسبزی من جز ز تهی دستی من نیست
چون سرو نبودم اگر آزاده نبودم
۴
خم بود اگر پشت من از بار تملق
پیش همه با جبهه بگشاده نبودم
۵
ننهادی اگر تیغ تو منت به سر من
در پای تو چون کشته من افتاده نبودم
۶
کیفیت چشمان تو مستی به من آموخت
آن روز که من در طلب باده نبودم
۷
از جنس فقیرانم و با این غم بسیار
دلشاد از آنم که غنیزاده نبودم
تصاویر و صوت

نظرات