فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۵۷

۱

روزگاری شد که سر تا پا دلی غمناک دارم

همچو صبح از دست غم هر شب گریبان چاک دارم

۲

من تن تنها و خلقی دشمن جانند، اما

دوست چون شد دوست با من کی ز دشمن باک دارم

۳

آتش غم داد بر باد فنا بنیاد هستی

اینک از آن شعله در چشم آب و بر سر خاک دارم

۴

پاکبازم در قمار عشق هر چند، ای حریفان

پیش پاکان دامنی با پاک بازی پاک دارم

۵

شش جهت از چار سو شد چون قفس بر طایر دل

این دو روز عمر عزم سیر نه افلاک دارم

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۸۸

نظرات