فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۶

۱

همین بس است ز آزادگی نشانهٔ ما

که زیر بار فلک هم نرفته شانهٔ ما

۲

ز دست حادثه پامال شد به صد خواری

هر آن سری که نشد خاک آستانهٔ ما

۳

میان این همه مرغان بسته‌پر ماییم

که داده جور تو بر باد آشیانهٔ ما

۴

هزار عقدهٔ چین را یک انقلاب گشود

ولی به چین دو زلفت شکست شانهٔ ما

۵

اگر میان دو همسایه کشمکش نشود

رود به نام گرو، بی‌قباله خانهٔ ما

۶

به کنج دل ز غم دوست گنج‌ها داریم

تهی مباد از این گنج‌ها خزانهٔ ما

۷

در این وکیل و وزیر ای خدا اثر نکند

فغان صبحدم و ناله شبانهٔ ما

۸

برای محو تو ای کشور خراب بس است

همین نفاق که افتاده در میانهٔ ما

تصاویر و صوت

نظرات