فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۶۵

۱

از پی دیوانگی تا آستین بالا زدیم

همچو مجنون خیمه را در دامن صحرا زدیم

۲

زندگانی بهر ما چون غیر دردسر نداشت

بر حیات خود به دست مرگ پشت پا زدیم

۳

تا به مژگان تو دل بستیم در میدان عشق

خویش را بر یک سپاهی با تن تنها زدیم

۴

بی نیازی بین که با این مفلسی از فر فقر

طعنه بر جاه جم و دارائی دارا زدیم

۵

تا قیامت وعده کوثر خمارم می گذاشت

باده را در محفل آن حور با هورا زدیم

۶

کیست این ماه مبارک کانچه را ما داشتیم

در قمار عشق او شب تا سحر یک جا زدیم

۷

گر خطرها داشت در پای سیاست فرخی

حالیا ما با توکل، دل بر این دریا زدیم

تصاویر و صوت

فرخی یزدی (مجموعه اشعار) به تدوین مهدی اخوت و م. ع. سپانلو - محمد فرخی یزدی - تصویر ۹۸

نظرات