
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۶۸
۱
ما خیل گدایان که زر و سیم نداریم
چون سیم نداریم ز کس بیم نداریم
۲
شاهنشه اقلیم بقائیم بباطن
در ظاهر اگر افسر و دیهیم نداریم
۳
دنیا همه مال همه گر هست چرا پس
ما قسمتی از آنهمه تقسیم نداریم
۴
هر مشکلی آسان شود از پرتو تصمیم
اشکال در این است که تصمیم نداریم
۵
در راه تو دل خون شد و جانم بلب آمد
چیز دگری لایق تقدیم نداریم
۶
پابند جنون دستخوش پند نگردد
ما حاجت پند و سر تعلیم نداریم
۷
تسلیم تو گشتیم سراپا که نگویند
در پیش محبان سر تسلیم نداریم
نظرات
Ali Mohseni Roodbari