فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۷

۱

از بس که غم به سینهٔ من بسته راه را

دیگر مجال آمد و شد نیست آه را

۲

دانم چو دیده دید، دل از کف رود ولی

نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را

۳

هر شب ز عشق روی تو ای آفتاب‌روی

از دود آه تیره کنم روی ماه را

۴

ما را مخوان به کعبه که در کیشِ اهلِ دل

معنی یکی‌ست میکده و خانقاه را

۵

بگشای گوش و هوش که در خلوت صبوح

خوش لذتی است، زمزمهٔ صبحگاه را

۶

زین بیشتر به ریختن خون مردمان

فرصت مباد مردم چشم سیاه را

۷

تو مست خواب غفلتی ای پادشاهِ حُسن

می‌نشنوی خروشِ دلِ دادخواه را

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۴۷
فرخی یزدی (مجموعه اشعار) به تدوین مهدی اخوت و م. ع. سپانلو - محمد فرخی یزدی - تصویر ۱۰۳

نظرات