
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۷۰
۱
به باد روی گلی در چمن چو ناله کنم
هزار خون به دل داغدار لاله کنم
۲
ز بس که خون به دلم کرده دست ساقی دهر
مدام خون عوض باده در پیاله کنم
۳
به جد و جهد اگر عقدههای چین شد باز
من از چه رو به قضا کار خود حواله کنم
۴
شدم وکیل از آن رو که نقد فی المجلس
برای نفع خود این خانه را قباله کنم
۵
منم که طاعت هفتاد ساله خود را
فدای غمزه ماه دو هفت ساله کنم
۶
به غیر توده ملت چو هیچکس کس نیست
چرا ز هر کس و ناکس من استماله کنم
۷
ز بس که هر چه نویسم به من کنند ایراد
بر آن سرم که دگر ترک سرمقاله کنم
نظرات