
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۷۳
۱
گر خدا خواهد بجوشد بحر بیپایان خون
میشوند این ناخدایان غرق در طوفان خون
۲
با سرافرازی نهم پا در طریق انقلاب
انقلابی چون شوم، دست من و دامان خون
۳
خیل دیوان را به دیوانخانه دعوت میکنم
میگذارم نام دیوانخانه را دیوان خون
۴
کارگر را بهر دفع کارفرمایان چو تیپ
با سر شمشیر خونین میدهم فرمان خون
۵
کلبهٔ بیسقف دهقان را چو آرم در نظر
کاخهای سر به کیوان را کنم ایوان خون
۶
ای خوش آن روزی که در خون غوطهور گردم چو صید
همچو قربانی به قربانگه شوم قربان خون
۷
فرخی را شیرگیر انقلابی خواندهاند
زآن که خورد از شیر خواری شیر از پستان خون
تصاویر و صوت

نظرات