
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۷۸
۱
خوبرویان که جگر گوشه نازند همه
پی آزار دل اهل نیازند همه
۲
سوخت پروانه گر از شمع به ما روشن کرد
که رخ افروختگان دوست گدازند همه
۳
بر سر زهد فروشان جهان پای بکوب
که بر ابناء بشر دست درازند همه
۴
نتوان گفت به هر شیشه گری اسکندر
گرچه از حیث عمل آینه سازند همه
۵
خواجگانی که خدا را نشناسند ز عجب
عجبی نیست اگر بنده آزند همه
۶
بسکه در جنس بشر گشته حقیقت نایاب
مردم از پیر و جوان اهل مجازند همه
۷
فرخی آه از آن قوم که در کشور خویش
دوست با دشمن و بیگانهنوازند همه
تصاویر و صوت

نظرات