
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۸۲
۱
دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی
فتنه سربهسر بگذاشت، سر به پای ناامنی
۲
شد به پا در این کشور، شور و شورش محشر
گوش آسمان شد کر، از صدای ناامنی
۳
دستهای به غم پابست، شستهاند از جان دست
هر که را بینی هست، مبتلای ناامنی
۴
مست خودسری ظالم، گشته دربهدر عالم
فتنه میدود دائم، در قفای ناامنی
۵
عقل گشته دیوانه، کز چه رو در این خانه
هست خویش و بیگانه، آشنای ناامنی
تصاویر و صوت


نظرات
کپل ادبی