
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۸۴
۱
بیپرده برآمد مهر زین پرده مینایی
از پرده تو ای مهروی، بیرون ز چه میآیی
۲
بر یاد شهید عشق، جامی زن و کامی جو
گر ساده در آغوشی، ور باده به مینایی
۳
ای دل به سر زلفش، دستی زدهای زین روی
هم رشته به بازویی، هم سلسله در پایی
۴
پیش نظر عاقل، چیزی نبود خوشتر
از مسلک مجنونی، وز شیوه شیدایی
۵
فردای قیامت را، در چشم نمیآرد
دیده است چو من مجنون، هرکس شب تنهایی
۶
با فقر و فنا خو کن، زین عالم دون بگذر
بنگر چه شد اسکندر، با آن همه دارایی
۷
چون فرخی بیدل، کی شد به سخن مشهور
بلبل به نواخوانی، طوطی به شکرخایی
تصاویر و صوت

نظرات